نام رمان : قتل در مهمانی خانوادگی
نویسنده : Lord of Fear
حجم کتاب (مگابایت) : ۰٫۹ (پی دی اف) – ۰٫۱ (پرنیان) – ۰٫۷ (کتابچه) – ۰٫۱ مگابایت (epub)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، epub
تعداد صفحات : ۷۱
خلاصه داستان :
آیا نوشیدنی ها مسوم بودند… یا کیک های کاراملی… شاید هم غذا و یا سالاد… چه کسی میدونه؟… اگر بخوایم دقیق تر بشیم ، مساله از شبی شروع میشه که در یک مهمانی بالماسکه، یک نفر به شکل عجیبی به قتل میرسه… این که اون فرد کیه، چرا و چطوری به قتل رسیده و دست آخر کیا پشت پرده ی قتل این شخص بودن، تنها یک بخش از این مهمونی مرموزه ، پس با کنار گذاشتن تمامی مهمان هایی که الان همگی مظنون به حساب میان، به نکته ی جالب تر این پرونده میرسیم و اون هم اینکه خانواده ی بازرس جان آکویینی برگزار کننده ی این جشنِ خونیننِ!
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و EPUB (کتاب اندروید و آیفون)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از Lord of Fear عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه EPUB)
قسمتی از متن رمان :
جان در حالی که چهرش گرفته شده میگه:”برای منم ساده نیست،فرانک….اونا خانواده ی منم هستن…!
فرانک چهره ی متفکری به خودش میگیره و میگه:”کیا به مهمونی دعوت بودند،جان؟”
جان در حالی که به فکر فرو میره به آرامی فرمون رو میچرخونه و میگه:”من خیلی در جریان نبودم….احتمالا عمو هام،خاله های ثروتمند و افاده ایم با دخترای بدتر از خودشون….و به احتمال زیاد پسراشون….وصد البته چند تا دوست و آشنا…”
فرانک در حالی که با شنیدن جملات جان بادش خالی میشه ،میگه:”جان نگو اون بوقلمون عوضی هم دعوت بوده؟!”
جان در حالی که با لبخند به صورت فرانک نگاه میکنه ،میگه:”نمیخوام نا امیدت کنم فرانک ولی احتمال میدم اونم توی مهمونی باشه!”
فرانک با حرص نفسش رو بیرون میده و میگه:”حاضرم صد باره دیگه ،با تو به پرونده های جنایی مخوف برم ولی با اون آنتوان عوضی رو به رو نشم…..مرتیکه ی از خود راضی بی ریخت!”
جان در حالی که به غرغر های فرانک گوش میده بی هوا میگه:”یکی از دختر عمو هام به شکل مرموزی توی اون مهمونی ، به قتل رسیده فرانک،اولویت رو بگذار روی پیدا کردن قاتل،نه ازدواج خودت با جولیا….!”
فرانک در حالی که هنوز افسرده به نظر میرسه با قاطعیت میگه:”منم دارم همین کار رو میکنم جان ،شک نداشته باش که اولین اولویتم،زیرِ نظر گرفتن پسر عموی بوقلمونیته اونم به عنوان قاتل این پرونده!”
جان در حالی که خیلی جدی شده،ماشین رو نگه میداره و از شیشه ی جلوی ماشین خم میشه و به خونه ی بزرگ و ویلاییشون نگاهی می اندازه و میگه:”چرا باید یه نفر رو تو خونه ی من به قتل برسونن فرانک..چرا؟”