نام رمان : ضجه های ویرانی من
نویسنده : رز وحشی
حجم کتاب : ۶٫۴ (پی دی اف) – ۰٫۴ (پرنیان) – ۱٫۰ (کتابچه) – ۰٫۴ (ePub) – اندروید ۱٫۰ (APK)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK
تعداد صفحات : ۷۴۸
خلاصه داستان :
این داستان درباره زندگیه … درباره آدمها ، زندگی ها عشق ها جدایی ها ، زندگی هایی که شروع میشن و به تلنگری تموم …
زندگی هایی که با عشق شروع میشن ، با تب تند و بعد توی واژه شروع از هم میپاشند و عشق هایی که دوباره شروع میشن و …
این داستان یک اجتماعی عاشقانه ساده است ، هیچ پیچیدگی نداره ، واقعیتی که کمی رئال به دست نویسنده توش وارد شده ، این داستان یک زندگیه …
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از رز وحشی عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)
دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)
قسمتی از متن رمان :
دستام و زده بودم به پشتم و تکیه داده بودم به ستون کنار دیوار ، سرم پایین بود ، زیادی بچه گانه بود ژستم ، برا زنی که داره دوره دکتراش رو میگذرونه برا زنی که زندگی کرده طلاق گرفته برا زنی که با شوهر صیغه ایش قرار داشت ، با همون شوهری که خانواده اش از وجودش خبر نداشتن ،
کمی با خودم فکر کردم
برا زنی که بیست و چند سال عمر کرده بود ، زیادی زندگی کرده بودم زیادی شناخته بودم زیادی دیده بودم ،خیلی جوون بودم برای هضم همه این چیزایی که تو دلم میگذشت ، قده یه پیر زن ۷۰ ۸۰ ساله درد کشیده بودم تجربه کرده بودم ، دردناک تجربه کرده بودم
همونطور که سرم پایین بود یه دست مردونه از زیر شالم کنارگوشم رو قلقلک داد ، اگر تو حالت عادی بودم یه لبخند بزرگ روی لبم جا خوش میکرد ، اما در حالت عادی نبودم ، شوکه بودم ، بدترین خبر عمرم رو شنیده بودم ، بدتر از هر خبر دیگه ای
سرم و بالا اوردم ، اروم در گوشم گفت
-جاهای عاشقانه تر هم میشد قرار گذاشت
نفسای داغش که خورد به گوشم چشام زوم مردمک چشمای مشکیش شد ،دقیق نگاش کردم ، اونم داشت دکتری میگرفت ، از سره بی کاری داشت درس میخوند و من داشتم دست و پا میزدم که این جامعه من رو بپذیرن ، داشتم زور میزدم تا شاید درس خوندن این مهر پر رنگ طلاق رو از رو پیشونیم پاک کنه یا لااقل کمی محوش کنه ،
-بریم ؟
سرم و انداختم پایین
با پام سعی کردم سگریزه های کوچیک کنار ستون رو جا به جا کنم ، چرا این اتفاق افتاده بود ؟ چطور همه چی به هم ریخته بود