نام رمان : هیما
نویسنده : *noghre
حجم کتاب : ۱٫۳ (پی دی اف) – ۰٫۱ (پرنیان) – ۰٫۸ (کتابچه) – ۰٫۱ (ePub) – اندروید ۰٫۵ (APK)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK
تعداد صفحات : ۱۳۳
خلاصه داستان :
هیما بختیاری! نوه خان بابا! خان یکی از روستا های شمال کشور! دختر شاد و سرزنده ایی که باعث شادی همه میشه اما دلی پر غم و حسرت داره.
دختری که یه جورایی زندگی دخترای خون بس رو سامان میده ولی خودش زندگیش از همه نا به سامان تره.
هیمای قصه ما کلا کارش با خون بسه.
این بار برای برادرش خون بس گرفته میشه و این دختر خانوم سعی میکنه کاری کنه که عروس خون بس توی دل برادرش جا باز کنه.
از یه طرف دزدیده شدنش توسط یه نفر که حتی فکرشم نمیکنه باعث میشه یه صفحه از زندگیش ورق بخوره. حالا چی میشه نمیدونم! اما زیاد با آرامش نیست این دزدیده شدن. برای هیمای قصه من خیلی سخته. شکنجه شدن براش غیر قابل تحمله! این دزدیده شدن. یه استارته که هیما از همه دور بشه و بره شیراز و توی شیراز هم بخاطر باهوش بودنش وارد یه باند خلافکار میشه.
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از *noghre عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)
دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)
قسمتی از متن رمان :
رو کردم به اوستا .
-میگم اوستا.خیلی ذوق دارم.وای فکرشو بکن این بعد از این همه مدت بالاخره یه عروسی افتادیم.
بابا با خنده گفت:دختر تو چقدر ذوق داری.فکر نکنم اندازه ایی که تو ذوق داشته باشی مهدی و زهرا که عروس و دامادن ذوق داشته باشن.
لب برچیدم.
-وا..بابا عروسی پسر عمومه ها.
مامان- راست میگم بچم.
-مامان!..من بچم؟
همه خندیدن.خیلی لوس اینو پرسیدم.
اوستا-نه عزیزم.شما خیلی هم بزرگی.
نیشم باز شد.
-یه بوس رو لپت داداشی.
اوستا- مرسی خواهری!
بالاخره بابا ماشین رو جلوی عمارت خان بابا که پدر بزرگ و بزرگ ایل باشه نگه داشت.با ذوق از ماشین پریدم.
اوستا- خواهش میکنم.زحمتی نیست.
خندیدم.
-مرسی داداش چمدونم کوچیکیه دیگه.
اوستا سری به تاسف تکون داد.با ذوق زنگ در رو فشردم. سریع یه نفر برداشت.
-شماید هیما خانوم.بفرمایید داخل.
در باز شد.