نام رمان : نباید عاشق می شدم
نویسنده : SingerDemor
حجم کتاب : ۴٫۸ (پی دی اف) – ۰٫۳ (پرنیان) – ۰٫۹ (کتابچه) – ۰٫۳ (ePub) – اندروید ۰٫۸ (APK)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK
تعداد صفحات : ۵۸۵
خلاصه داستان :
رمان در مورد دختریه که توی خونواده ای با وضع مالی عالی هست و برادراش خواننده و خودشم عاشق خوانندگی ، ولی …
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از SingerDemor عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)
دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)
قسمتی از متن رمان :
بازم صبح ساعت۷با زنگ گوشیم که صدای برادرم سامیار روش بود بیدار شدم….اَه…صدبار بهش گفتم یه آهنگ مخصوص بیدار شدن من بخون ولی انگار نه انگار…عاشقشم ولی بعضی وقتا دوست دارم اون چشای عسلی تیرشو کور کنم کور کنم…از خود راضی تو اتاق خودش همش عکساشو زده منم که یه عکس دونفریمون که پارسال عید گرفته بودیم زدم به دیوار اتاقم….هر دومون وقتی میخندیم خوشگلتر میشیم…سامی دماغش یکم شبیه عملیاس ولی من دماغم به ترکیب صورتم میاد…چشامم سبز و عسلی ولی تو فصلای مختلف تیره و روشن میشه…من قدم زیاد از سامیار کوتاه تر نیست اون ۱۸۳ من ۱۶۸…اون اندامش هیکلی و ورزشکاری و من لاغرم….سامیار که خواننده و آهنگ ساز خیلی معروفه….مادرم دکتر زنان و پدرمم یه فروشگاه ورزشی بزرگ داره….منم امسال کنکور دادم و رتبه خوبی آوردم و داروسازی قبول شدم…
ساحره در زد و رفت تو اتاق:سمن بیداری؟
-آره مامان میبینی که…
-سامیار دیشب نیومد خونه؟
از رو تخت بلند شدم و گفتم:نه…رفت خونه خودش….
-تو چرا نرفتی باهاش؟
-مامان دیوونم مگه؟!!۲۹سال سنشه هرکاری میخواد میتونه انجام بده به هیچکسم مربوط نیست…میخواستی جلوشو بگیری تا خواننده نشه!!!
-درست صحبت کن سمن.
-نمیخوام…برین بیرون لطفا….من چمه که نمیتونم خواننده بشم؟
-…..
-چرا هیچی نمیگی؟
-تو جواب منو میدونی چیه…انتظار داری بزارم بری ولی نمیشه…