loading...
اس ام اس جدید 95 - دانلود رمان
میلاد بازدید : 2101 1393/11/03 نظرات (1)

1 دانلود رمان نباید عاشق می شدم | SingerDemor کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) نام رمان : نباید عاشق می شدم

2 دانلود رمان نباید عاشق می شدم | SingerDemor کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) نویسنده : SingerDemor

3 دانلود رمان نباید عاشق می شدم | SingerDemor کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) حجم کتاب : ۴٫۸ (پی دی اف) – ۰٫۳ (پرنیان) – ۰٫۹ (کتابچه) – ۰٫۳ (ePub) – اندروید ۰٫۸ (APK)

11 دانلود رمان نباید عاشق می شدم | SingerDemor کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK

4 دانلود رمان نباید عاشق می شدم | SingerDemor کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) تعداد صفحات : ۵۸۵

14 دانلود رمان نباید عاشق می شدم | SingerDemor کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) خلاصه داستان :

رمان در مورد دختریه که توی خونواده ای با وضع مالی عالی هست و برادراش خواننده و خودشم عاشق خوانندگی ، ولی …

 

5 دانلود رمان نباید عاشق می شدم | SingerDemor کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)

6 دانلود رمان نباید عاشق می شدم | SingerDemor کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) پسورد : www.98ia.com

7 دانلود رمان نباید عاشق می شدم | SingerDemor کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) منبع : wWw.98iA.Com

11 دانلود رمان نباید عاشق می شدم | SingerDemor کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) با تشکر از SingerDemor عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .

 

pdf دانلود رمان نباید عاشق می شدم | SingerDemor کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)

jar1 دانلود رمان نباید عاشق می شدم | SingerDemor کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)

jar2 دانلود رمان نباید عاشق می شدم | SingerDemor کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)

epub دانلود رمان نباید عاشق می شدم | SingerDemor کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)

android دانلود رمان نباید عاشق می شدم | SingerDemor کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)

 

21 دانلود رمان نباید عاشق می شدم | SingerDemor کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) قسمتی از متن رمان :

بازم صبح ساعت۷با زنگ گوشیم که صدای برادرم سامیار روش بود بیدار شدم….اَه…صدبار بهش گفتم یه آهنگ مخصوص بیدار شدن من بخون ولی انگار نه انگار…عاشقشم ولی بعضی وقتا دوست دارم اون چشای عسلی تیرشو کور کنم کور کنم…از خود راضی تو اتاق خودش همش عکساشو زده منم که یه عکس دونفریمون که پارسال عید گرفته بودیم زدم به دیوار اتاقم….هر دومون وقتی میخندیم خوشگلتر میشیم…سامی دماغش یکم شبیه عملیاس ولی من دماغم به ترکیب صورتم میاد…چشامم سبز و عسلی ولی تو فصلای مختلف تیره و روشن میشه…من قدم زیاد از سامیار کوتاه تر نیست اون ۱۸۳ من ۱۶۸…اون اندامش هیکلی و ورزشکاری و من لاغرم….سامیار که خواننده و آهنگ ساز خیلی معروفه….مادرم دکتر زنان و پدرمم یه فروشگاه ورزشی بزرگ داره….منم امسال کنکور دادم و رتبه خوبی آوردم و داروسازی قبول شدم…
ساحره در زد و رفت تو اتاق:سمن بیداری؟
-آره مامان میبینی که…
-سامیار دیشب نیومد خونه؟
از رو تخت بلند شدم و گفتم:نه…رفت خونه خودش….
-تو چرا نرفتی باهاش؟
-مامان دیوونم مگه؟!!۲۹سال سنشه هرکاری میخواد میتونه انجام بده به هیچکسم مربوط نیست…میخواستی جلوشو بگیری تا خواننده نشه!!!
-درست صحبت کن سمن.
-نمیخوام…برین بیرون لطفا….من چمه که نمیتونم خواننده بشم؟
-…..
-چرا هیچی نمیگی؟
-تو جواب منو میدونی چیه…انتظار داری بزارم بری ولی نمیشه…

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط تنهایی من در تاریخ 1393/11/05 و 18:35 دقیقه ارسال شده است

سلام وبلاگ زیبایی دارید
ـــــــــــــــــــــــــــــ
خوشحال میشم به منم سر بزنید



کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 2412
  • کل نظرات : 356
  • افراد آنلاین : 65
  • تعداد اعضا : 197
  • آی پی امروز : 313
  • آی پی دیروز : 137
  • بازدید امروز : 563
  • باردید دیروز : 241
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,764
  • بازدید ماه : 1,764
  • بازدید سال : 117,696
  • بازدید کلی : 11,954,169