نام رمان : آدم و حوا
نویسنده : گیسوی پاییز
حجم کتاب : ۴٫۰ (پی دی اف) – ۰٫۳ (پرنیان) – ۰٫۹ (کتابچه) – ۰٫۳ (ePub) – اندروید ۰٫۸ (APK)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK
تعداد صفحات : ۴۲۳
خلاصه داستان :
نمی دانی که لبخندت خلاصه ای از بهشت است و نگاه به بند کشیده ات ، شریف ترین فرش پهن شده برای استقبال از دلم ، که هوایی حوا بودن شده ….
باور نمی کنی که من از ملکوت نگاه تو به عرش رسیدم ….
حرف های تو بارانی بود که زمین لم یزرع دلم را به بهاری سبز و شکوفایی مهمان کرد ….
هرچقدر می خواهی آدم باش …
فرقی نمی کند در بهشت باشی یا رانده شده ای به زمین ..
من به هوایت حوا می مانم …
خودت بگو ! حوا را چه به مجنون شدن !
چه گناه از من باشد چه تو ، محکومیم به تنها قانون بی قانون دنیا ؛ جاذبه ی عشق …
بیا تا در خلوتمان یکدیگر را زمزمه کنیم ! ………
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)
پسورد : www.98ia.com
با تشکر از گیسوی پاییز عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)
دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)
قسمتی از متن رمان :
کف پام به قدری درد می کرد که دلم می خواست فریاد بزنم . کف پام تیر می کشید و دردش رو تا بالای زانوم حس می کردم . کل کفش فروشی های شهر رو پشت سر گذاشته بودیم تا بتونم کفشی متناسب با لباسم پیدا کنم .
البته این کار همیشه م بود . مگه می شد مارال از خیر خوشتیپی بگذره !
برام مهم نبود که عروسی جدا برگزار می شه . گرچه که اگه مختلط بود بیشتر دوست داشتم .
ولی خوب عروسی برادرم بود و من بیشتر از هر زمان دیگه پر از ذوق و شوق بودم .
به خصوص که همین یه برادر رو داشتم و هزارتا امید و آرزو برای عروسیش . منم که یکی یه دونه خواهر داماد . نمی شد که از همه ی دخترا ی مجلس سر تر نباشم !
صدای شماتت بار مامان بلند شد :
مامان – اِ آخه دختر مگه کفش باید چه مدلی باشه تا تو بپسندی ؟ یکی رو انتخاب کن دیگه . پا برام نموند .
با دلخوری سرم رو به طرفش چرخوندم و گفتم :
من – خوب چیکار کنم ؟ هیچکدوم رو نپسندیدم . بیشتر مدلا قدیمیه .
مامان به حالت تأسف سری تکون داد .
مامان – چون تو از این مدل کفشا زیاد داری پس یعنی مدلش قدیمیه ؟
با لحن مطمئنی گفتم :
من – بله . من الان دو ماهه کفش نخریدم . کفشی که مدل کفش دو ماه پیش من باشه پس قدیمیه . من دنبال یه مدل بهتر و قشنگ تر می گردم .
مامان دوباره سری تکون داد و به مغازه ی کفش فروشی اون طرف خیابون اشاره کرد .
مامان – مارال بریم کفشای اونجا رو هم ببین . شاید یکی رو پسندیدی .