نام رمان : ورود دختران ممنوع
نویسنده : rOya9800
حجم کتاب : ۱٫۸ (پی دی اف) – ۰٫۲ (پرنیان) – ۰٫۷ (کتابچه) – ۰٫۱ (ePub) – اندروید ۰٫۷ (APK)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK
تعداد صفحات : ۱۸۸
خلاصه داستان :
یه دختر شیطون همراه دوست و خواهر بزرگش، یه شب متوجه ی برادراش میشن که به طرز مشکوکی بیرون میرن پس دخترا هم تصمیم میگیرن اونا رو دنبال کنن تا اینکه…
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از rOya9800 عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)
دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)
قسمتی از متن رمان :
با دهن باز زل زده بودم بهش!!
وای خدا… نیشا و ازدواج؟اصلا باورم نمیشه
نیشا لبخند به لب همون طور که دستش دور بازوی داماد بود از ماشین عروس اومدن بیرون وهمین که چشمش به من افتاد اون یکی دستشو با نیش باز برام تکون داد!!
ای خدا با این که باورم نمیشه و این ازدواج کرده ولی هنوز هم ادم نشده….بیخود نیست که اسمش نیشا هستا!!
تند تند میومد طرفم،منم که تو شوک بودمو خشکم زده بود…
یه دسته گل با رز های قرمز هم دستش بود و لباس عروسش هم که محشر بود!
بهم رسید و منو بغل کرد و ماچ ماچ!!!! صورتمو بوسید
فکر کنم جای لباش هم رو صورتم موند!!
ولی واقعا عجیب بود،من حتی نمیتونستم صورت داماد رو ببینم…
صورتم به شدت سوخت جوری که چسبیدم به سقف!!!!
وای خدا،همه ش خواب بود؟؟؟اوف منو باش،گفتم الان نیشی رفت خونه ی بخت،من اینجا تو خونه ترشیدم!!!
البته من فقط ۱۸سالمه ها!فکر بد نکنین
سرمو تکون دادمو نگاهی به بالا سرم انداختم ببینم چی بوده خورده تو صورتم