نام رمان : همه حالتو میپرسن
نویسنده : ف – کوئینی
حجم کتاب : ۲٫۳ (پی دی اف) – ۰٫۲ (پرنیان) – ۰٫۸ (کتابچه) – ۰٫۲ (ePub) – اندروید ۰٫۷ (APK)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK
تعداد صفحات : ۲۲۸
خلاصه داستان :
داستان درمورد زنی به نام هستی هست که از همسرش جدا شده.کمی به زندگی بعد از جداییش و مشکلاتش پرداخته و به علت جداییش اشاره میشه.و تاثیر انتخاب های اشتباه.
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از ف – کوئینی عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)
دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)
قسمتی از متن رمان :
-مامانی…
چشمم رو یک بار بستم و باز کردم.باز شروع شد…
-مامانی…
با حرص چرخیدم و سعی کردم حرصم توی چهره ام مشهود نباشه.
-دیگه چیه؟
خرگوشی های بافته شده اش رو به هم نزدیک و سرش رو کمی خم کرد.از دیدن چهره ی شیطون و در عین حال مظلومش دلم ضعف رفت.خم شدم و روی بینیش، بوسه ای کاشتم.انگشت اشاره اش رو با لبخند شیطونی، روی گونه اش گذاشت.
-اینجا…
خنده ی از ته دلم رو نتونستم مهار کنم.خم تر ایستادم و با خنده، همون قسمت رو محکم بوسیدم.لحظه ای ایستادم و صورتش رو بوییدم.
-اوم…چه بوی خوبی میدی مرواریدم…
انگار بوی زندگی می داد.چیزی که شاید ازش محروم بودم.دستهاش رو دور گردنم حلقه کرد و پاهاش هم دور کمرم حلقه شد و خودش رو بالا کشید.کمرم خم تر شد و خودم رو نگهداشتم تا نیفتم.نفسی گرفتم و دست راستم رو پشت کمرش محکم کردم و “یاعلی” گویان، صاف ایستادم.
-وای چقدر سنگین شدی…
کنار گوشم ملچ ملوچی کرد.
-مامانی دیروز که توی کوچه با نگین اینا بازی می کردم علی لپمو کشید…
به سختی خودم رو به مبل رسوندم و نشستم.تکیه ندادم تا پاهای کوچیک مروارید که پشتم بود اذیت نشه.سرم رو کمی عقب بردم تا صورتش رو ببینم.
-علی کیه؟
زبونش رو دور دهنش کشید.