ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﻼﺧﺮﻩ ﺗﻮﻧﺴﺘﻢ ﻧﻮﮎ ﺍﺗﻮﺩﯼ ﮐﻪ
ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺳﺎﻝ ﺳﻮﻡ
ﻓﺮﻭ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﻭ ﺩﺭﺑﯿﺎﺭﻡ!
ﺧﯿﻠﯽ “ﻭﺣــــﺸــــﯽ” ﺑﻮﺩ …
ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﻧﺘﻮﻧﺴﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﺳﺮ ﭘﺮﮔﺎﺭﻣﻮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﮐﻤﺮﺵ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﺭﻩ
ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﻧﺘﻮﻧﺴﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﺳﺮ ﭘﺮﮔﺎﺭﻣﻮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﮐﻤﺮﺵ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﺭﻩ
یه لباسشویی داریم خیلی با فهم و کمالاته
اصن به این نگاه نمیکنه لباس چه رنگی
تحویلش دادی نگاه میکنه هر رنگی بهت بیاد تحویلت میده
از اون گذشته خیلی هم اجتماعیه
وقتی میافته رو خشک کن میاد تو پذیرایی
یه دوری میزنه و احوال پرسی میکنه و میره سر جاش