نام رمان : تمنای ستایش
نویسنده : ✖م♥ر✖ی♥م✖
حجم کتاب (مگابایت) : ۱٫۸ (پی دی اف) – ۰٫۲ (پرنیان) – ۰٫۸ (کتابچه) – ۰٫۲ مگابایت (epub)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، epub
تعداد صفحات : ۱۶۷
خلاصه داستان :
ستایش یه دختری مثل همه ی دخترای دیگه ولی چادریه و در بیشتر موارد همین چادری بودنش مانع از پیشرفتش میشه ولی اون یه دختر صبوره که میخواد به همه ثابت کنه حجابش محدودیت نیست…
با اینکه از دوران دبیرستان هدفی برای زندگیش نداره ولی ناخودآگاه میخواد بعد از گرفتن لیسانس تو رشته حقوق ثابت کنه که میتونه…. و در آخر با تمام سختی ها موفق میشه ولی به خاطر مشکل داداشش تن به یه ازدواج اجباری میده…
با پسری ازدواج میکنه که دائم الخمره… ولی ستایش بازم برای زندگیش میجنگه تا اینکه …
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و EPUB (کتاب اندروید و آیفون)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از ✖م♥ر✖ی♥م✖ عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه EPUB)
قسمتی از متن رمان :
تازه رسیدم خونه خسته ومونده یک راست رفتم طبقه بالا تو اتاقم که لباسامو تعویض کنم بعد از کلی این در اون در زدن بلاخره مدرک لیسانسمو گرفتم خوشحال بودم از این که یه موفقیت حسابی نصیبم شد وتونستم لیسانس حقوق رو از دانشگاه آزاد شهرمون بگیرم.
من یه دخترم یه دختر آروم و صبور که بیشترین شیطنتام رو با دوستان صمیمیم که چندین ساله از دوران دبیرستان با هم هستیم انجام میدم از لحاظ قیافه خوبم نه زیاد زیبا در حد محشری ونه زیاد بد در حد زشتی…ولی در کل خوبم پوستی سفید دماغی معمولی چشای کشیده به رنگ قهوه ای روشن و موهام فر بزرگ به رنگ خرمایی که عاشق همین فراشم.
البته باید بگم تا سن ۱۶ سالگی از هر چی موی فر متنفر بودم ولی وقتی بزرگتر شدم دیدم هم موهام خوشگله هم بیشتر دخترا بابت فر کردن موهاشون چه هزینه ها که نمیکنن بعد منه بی عقل به خاطر موهام گریه میکردم وناراحت بودم….
صمیمی ترین دوستام فرناز (ملوسک)شقایق(دخی جونم)فاطمه(آجی یخ)فائزه(فیلسوف مردادی)الهه(ساده لوح خرخوان) این بچه ها از اول دبیرستان باهام بودن
ولی فائزه والهه به دلیل قبول شدنشون تو دانشگاه دولتی ازمون جدا شدن ورفتن تهران ولی بقیه موندیم توشهرمون (رامسر یکی از شهرستان های استان مازندران) عاشق محل زندگیم بودم چون یه کوچه با دریا فاصله داشت و من عاشق دریا بودم …
ما۴نفر حقوق خوندیم ولی همه بر این امر واقف بودیم که فقط واسه گرفتن مدرک دانشگاه رفتیم چون خودم شخصا از وقتی که سال اول نتونستم نمره کافی برای رفتن به رشته تجربی رو کسب کنم وبه اجبار به انسانی رفتم البته توهینی به رشته ادبیات علوم انسانی نمیکنم ولی راستش من علاقه ای بهش نداشتم.
با این حال همیشه جزء ۵ نفر اول کلاس بودم ولی هر وقت معلما ازم میپرسیدن چیکاره میخوای بشی بدون هیچ تاملی میگفتم نمیدونم….
واقعا هم نمیدونستم هدفم چیه وهمیشه سعی در انکار این داشتم ولی هیچ وقت نتونستم رویاهامو به دست فراموشی بسپارم…
وای چقدر فکر کردم برم پایین ببینم چیزی پیدا میشه که تو این خندق بلا بریزم تا آروم بگیره.
بعد از اینکه از پله ها اومدم پایین یک راست رفتم طرف آشپزخونه رو در یخچال مامانم زده بود
دانلود رمان گلبرگ های عشق 
دانلود رمان عشق بی رحمه 
دانلود رمان انقباض زندگی 
دانلود رمان خاله بازی عاشقانه 
دانلود رمان فصل پنجم عاشقانه هایم 
دانلود رمان شاه شطرنج
دانلود رمان افسونگری از جنس غم
دانلود رمان زیبای جای این قلب خالیست
دانلود رمان دو سه تا شیطونا
عکس نوشته های فاز سنگین و مغرورانه مرداد 93
اس ام اس عاشقانه
اس ام اس خنده دار
اجبار تجاوز جنسی توسط خانم معلم (عکس)
اس ام اس فلسفی
اس ام اس عاشقانه درباره چشم - آذر 93
اس ام اس عاشقانه
طنز روحانی مچکریم
اس ام اس تبریک عید سعید فطر
دانلود رمان عمر هیچ درختی ابدی نیست
اس ام اس های زیبای رمانتیک پاییزه 93