تسبیحی بافته ام
نه از سنگ
نه از چوب
نه از مروارید
بلور اشکهایم را به نخ کشیده ام تا برای شادمانیت دعا کنم !
.
.
.
اتفاقِ عشق بینِ من و توست ، نگران نباش ! هیچ اتفاقی اتفاقی نیست …
.
.
.
گفتم برایت میمیرم
تو خندیدی ولی من ، از همان روز تا کنون دیگر برای خودم زندگی نکردم …
.
.
.
وای…!
عجب غوغا میکنند
در من…،
واژه هایی که
به وزن “تو”
شعر میشوند..!
.
.
.
بیداری
تلخ ترین تراژدی ست
وقتی
تو را
در خواب دارم …
.
.
.
چه درونم تنهاست و در این تنهایی
شاخه ی خشک نگاهم گل چشمان تو را میجوید
.
.
.
بُگــــــــــــذار زمــانـــــه از حِـســـادتــــــــ بتـرکَــد
انــــــگشتــــــان ِ مَـــــن
چـــه بـــِه انگــشتـــان ِ تــــــو مےآینـــــد !
.
.
.
گونه هایت را برای دست هایم می خواهم
پیشانی ات را برای لب هایم
خودت را برای زندگی ام
می بینی ؟
برای خودم هیچ نمی خواهم ؟!
.
.
.
وقتی مرا بغل کنی
چنان جاذبه ی آغوشت به
جاذبه ی زمین غلبه میکند
که روحم به پرواز درمی آید…
.
.
.
دنبالـ کسے نیستمـ کهـ وقتے میگمـ میرمـ ؛
بگهـ : نرو !
کسے رو میخوامـ کهـ وقتے گفتمـ میرمـ ؛
بگهـ : صبر کنـ منمـ باهاتـ بیامـ ، تنهـ ـا نرو … !