نام رمان : قلب من برای تو ، یاد تو برای من
نویسنده : hurieh
حجم کتاب : ۵٫۲ (پی دی اف) – ۰٫۴ (پرنیان) – ۱٫۰ (کتابچه) – ۰٫۳ (ePub) – اندروید ۰٫۹ (APK)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK
تعداد صفحات : ۵۷۳
خلاصه داستان :
داستان آذین قصه امون داستان تلخیه داستانیه که شاید خیلیا دوست دارن بالاخره بعد از این همه رسیدن آدما بهم ته همه ی قصه ها رنگ و بوی حقیقی بگیره و نرسه …
حقیقت اینه که همه ی آدمها قرار نیست به اونی که فکر می کنن و قلبشون می گه برسن تلخه اما وجود داره و آذین یکی از هم اوناست یکی از اونایی که پس زده شده قلبش شکست خورده یا به قول خودمون شکست عشقی!
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از hurieh عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)
دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)
قسمتی از متن رمان :
یاد اول :دیدنت بهانه ای بود برای آشنایی!
در حالی که قدم می زدم تا خودمو سریع تر برسونم به مقصدم تا مبادا دلخوری پیش بیاد توی ذهنم به شانس و زندگیم و تقدیرم فحشهای رنگارنگ البته نه با غلظت می دادم آخرشم گفتم:
آخه خدای نازم قربونت برم یکم تحویل بگیر منو مردم به جون خودم اینم شانس دارم آخهههه؟؟؟
بالاخره رسیدم به میدون و دستی برای یه تاکسی تکون دادم.
+سر ظفر؟
سری تکون داد و پریدم صندلی جلو تا پسری که پشتم بود نشینه می دونم یکم خبیثم ولی خب بدم می اد عقب می شینم در ضمن معلوم نیست کدوم گاگول مردی , کنارم قراره بشینه والا!
داشتم پسره رو می گفتم یکم مات نگام کرد و بعد سوار شد منم خودم رو به نفهمی زدم (البته دور از جونم) و به بیرون خیره شدم نگاهم به ساعت افتاد فقط ۱۰ دقیقه وقت داشتم .
+ای لعنت به من که همیشه روانم بهم ریخته است ای واااای که یه دقیقه نمی تونم آروم باشم!!
بله از اون جایی که باید فهمیده باشید تو این چند دقیقه که من ته شانسم من با ده دقیقه تاخیر رسیدم سر ظفر از ماشین پریدم بیرون و به سمت ادرسی که توی دستم بود رفتم نه ببخشید دویدم و خوندم رو رسوندم به در محل مورد نظر !
از پله ها رفتم بالا که دیدم بله رسیدم بالاخرررره لبخند گشادی زدم .
+مطب دکتر سپند میرسیمی دندان پزشک!
خودمو جمع و جور کردم وزنگ مطب رو زدم , کمی بعد زهره ی عزیز با اخمانی در هم به مانند قله های کوه در برابرم ظاهر شد. لبخند گشادی زدم.