نام رمان : راز گردنبند
نویسنده : s.mokhtariyan
حجم کتاب : ۲٫۴ (پی دی اف) – ۰٫۲ (پرنیان) – ۰٫۸ (کتابچه) – ۰٫۲ (ePub) – اندروید ۰٫۷ (APK)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK
تعداد صفحات : ۲۲۰
خلاصه داستان :
مرجان توی بچگی پدر و مادرش توی یک تصادف عمدی کشته میشه. دوست پدرش سرپرستی اون رو بعهده می گیره . مرجان با توجه به مشکلات دختری زود رنج و حساس ولی محکم بار میاد. وارد شرکت استادش میشه چون اعتقاد داشته که باید روی پای خودش بایسته در کنار اون سعی داره راز گردنبندی رو که پدرش براش به جا گذاشته کشف کنه.
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)
پسورد : www.98ia.com
با تشکر از s.mokhtariyan عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)
دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)
قسمتی از متن رمان :
آقای امجد: دخترم میدونم نباید تو این موقعیت این حرفها رو بزنم ولی چاره ای نیست این خواست پدرت بوده که بعد از مراسم چهلم وصینتنامه باز بشه.
- ولی اخه من اصلا آمادگیش رو ندارم در ضمن فرزاد هم حضور نداره.
آقای امجد میان حرفهایم پرید و گفت: میدونم که دوست داری که فرزاد هم باشه ولی پدرت توی وصیت نامه قید کرده که بدون فرزاد هم میتونیم وصیت نامه رو باز کنیم.
مستاصل نگاهش کردم هر چند ناراضی بودم ولی گفتم: باشه اگر پدر این طور میخواست من حرفی ندارم ولی کاش حداقل قبلا گفته بودید تا به فرزاد اطلاع میدادم.
آقای امجد: فرزاد خان برای مراسم نیومدن اگه میخواستن بیان ایران الان بدون گفتن شما اینجا بودن.
هرچند حرفهای آقای امجد درست بود ولی بالاخره فرزاد برادرم بود و نسبت بهش تعصب داشتم دلم از این حقیقت تلخ گرفت و بغض عجیبی به گلویم فشار آورد. باید غم نبود پدر را با نیش و کنایه اطرافیان در نبود فرزاد تحمل میکردم. آقای امجد کیف سامسونتش را باز کرد و پاکت وصیتنامه را خارج کرد و آرامش پاکت را باز کردو شروع به خواندن کرد. وقتی عزیزترینم نبود وصیتنامه اش و اموالش چه ارزشی برایم داشت. وقتی تنها باشی و هیچ تکیه گاهی نداشته باشی ثذوت به چه درت میخوره. وصیتنامه که خوانده شد از تعجب گیج و مات و فقط به آقای امجد نگاه میکردم این امکان نداشت چرا آخه بابا این کار رو کرد؟
بابا تقریبا بیشتر اموالش رو به نام من کرده بود.
آقای امجد:میدونم چی میخواید بگید ولی اینو بگم که پدرتون شما رو خیلی دوست داشت به خاطر همین اصرار داشت که همه اموالش به شما برسه ولی با صحبتهای که من باهاشون داشتم بالاخره راضی شدن که به فرزاد هم سهمی تعلق بگیره. میدونید که بارها پدرتون گفته بود که فرزاد از ارث محرومه.