دانلود رمان
مجله فرهنگ و هنر شماره1
بازدید : 292 | پنجشنبه 21 دی 1391 - 13:18
miladonline
مدیریت
ارسالی ها : 36
عضویت : 12 /9 /1391
محل زندگی : Tehran
وضعیت یاهو :
تشکر ها : 19
تشکر شده : 1
مجله فرهنگ و هنر شماره1

فتوای قتل جیرانی صادر شد !

فرج‌الله سلحشور با

قدردانی از مدیریت حوزه

هنری مبنی بر اکران نکردن

برخی از فیلم‌ها، سینمای

اجتماعی امروز را توهین

به متدینین دانست.

سلحشور کارگردان فیلم

سینمایی «یوسف پیامبر» در

گفت‌وگو با سوره سینما،

حرکت حوزه هنری در تحریم

فیلم‌‎های غیر اخلاقی و

مبتذل را قابل تقدیر

دانست.

اظهارات سلحشور به این

شرح است:

  • هر عاقلی می‌داند
  • وقتی مومنین و

    متدینین فیلمی را می‌کوبند،

    قطعا آن فیلم مستهجن

    است و اگر با آب زمزم

    هم شستشو شوند آن

    فیلم‌ها پاک نخواهند

    شد. وقتی متدینین

    بگویند فلان فیلم بد

    است مطمئنا بد است.

    ملاک فیلم خدایی نظر

    مومنان است.

  • من حدود 28سال
  • پیش نامه‌ای به

    مسئولان آن زمان حوزه

    هنری نوشتم و درخواست

    کردم حالا که شما بیش

    از 100 سالن سینما در

    سراسر کشور دارید و

    سینما در قبضه شماست

    تنها به فیلم‌های

    مناسب اجازه اکران

    بدهید، اما متاسفانه

    گوش نکردند. امسال

    حوزه هنری با درایت

    آقای مومنی این حرکت

    را انجام داده که

    بسیار میمون و مبارک

    است، اما مشروط به

    اینکه باعث تحریک

    عوامل ناباب خانه‌

    سینما وغیره نشوند و

    جریان‌ساز باشد.

  • این فیلم‌ها در
  • اکران به فروش بالایی

    دست پیداکرده‌اند،

    دلیل این موضوع به

    این برمی‌گردد که

    متاسفانه در ایران

    مسئولین به جای توقیف

    کامل این آثار،

    برخلاف نظرمتدینین آن‌ها

    را اکران می‌کنند.

    بعد شنونده‌ها تحریک

    می‌شوند و با کنجکاوی

    به دیدن این آثار می‌روند

    و جنجال‌ها باعث فروش

    آن‌ها می‌شود. یک سری

    مردم سلیقه غیرالهی

    دارند یک سری الهی،

    براساس این کنجکاوی

    هر دو گروه به دیدن

    این فیلم‌های مبتذل

    می‌روند.

  • فروش که ملاک خوب
  • بودن آثار نیست، اگر

    بعضی فیلم‌هایی که

    الان روی پرده

    سینماهای ایران نمی‌رود،

    در سینما‌ها اکران

    شود فروش آن‌ها بسیار

    بالا می‌رود. مکتب ما

    با غرب تفاوت دارد.

    معیارسینمای غرب دل و

    مردم است. معیار ما

    باید خدا باشد نه

    رضایت مردم، همیشه

    رضایت بنده خدارضایت

    خدا نیست. اما اگر

    کاری برای رضایت

    خداباشد قطعا مردم

    نیز آن را دوست

    خواهند داشت.

  • برخی از
  • فیلمسازان بی‌اخلاقی

    که شعار مرگ سینمای

    خصوصی می‌دهند باید

    بدانند که سینما خیلی

    وقت است که مرده و

    دیگر کسی برای این

    مرده ارزشی قائل نیست.

    با وجود سیستم نمایش

    خانگی و دانلود

    اینترنتی وغیره از یک

    طرف و از طرف دیگر

    فیلم‌های کثیف و ضد

    ارزشی، فردی دیگر دست

    زن و بچه خود را نمی‌گیرد

    تا به سینما بیاید و

    این فیلم‌ها را ببیند.

    در دهه 60 و 70 فیلم‌هایی

    مثل «آژانس شیشه‌ای»،

    «لیلی با من است»، «پرواز

    درشب»، «زیرنورماه» و

    «توبه نصوح» می‌توانستند

    مخاطب را به سینما

    بکشند اما فیلم‌های

    دهه 80 به لعنت خدا

    هم نمی‌ارزند.

  • من شک دارم که
  • جیرانی، کاهانی و

    بقیه این فیلمسازان

    مسلمان باشند. کسی که

    فیلمش باعث ترویج

    ضداخلاقیات شود

    وجوانان را منحرف کند،

    مسلمانی نکرده است.

    به حکم و حرف خدا هر

    کس که به مسلمانان

    خیانت کند و جوانان

    را گمراه کند، مفسد

    فی الارض است و خونش

    حلال است، این حرف من

    نیست فرمایش خدا است.

  • برخی می‌گویند
  • چرا فیلم «یوسف

    پیامبر» سلحشور که

    دینی و ارزشی بود

    نفروخت. من به آن‌ها

    می‌گویم شرک به قدری

    خفیف و ناپیدا است که

    مانند رد پای موری بر

    سنگ سیاه دردل شب است.

    اگر به چند یهودی و

    صهیونیست ماموریت می‌دادند

    که نقشه‌ای برای زمین

    خوردن این فیلم بکش

    همین کار را می‌کردند.

    در ماه مبارک رمضان،

    در نیمه شب، با 3

    سینما و آن هم یک

    سانس به فیلم اکران

    دادند آن هم زمانی که

    اغلب شبکه‌ها این

    فیلم را بار‌ها پخش

    می‌کردند. در صورتی

    که اگر «یوسف پیامبر»

    امکانات مناسب اکران

    داشت مطمئنا مردم علی

    رغم دیدن آن در

    تلویزیون باز به

    دیدنش در سینما می‌رفتند.

  • با موضوع قرآنی
  • نیز می‌توان فیلم

    اجتماعی ساخت. چراکه

    اصلا قرآن آمده تا ما

    در زندگی روزمره از

    آن بهره ببریم. می‌شود

    از آن‌ها استنباط

    اجتماعی داشت. اما

    سینمای اجتماعی امروز

    توهین به متدینین است.

    به طور مثال فیلمی

    مانند «جدایی نادر از

    سیمین» که آن خانم

    فضای آمریکا را از

    جمهوری اسلامی ایران

    سالم‌تر می‌داند و در

    آخر هم به آنجا می‌رود.

    مطمئنا آمریکا برایش

    دستِ تشویق خواهد زد.

  • باید تشکیلاتی
  • فراهم شود تا تعدادی

    از مداحان، روحانیون،

    علما و مسئولین

    درجشنواره فیلم فجر

    فیلم‌ها را ببینند و

    در طول سال فیلم‌های

    بد را بکوبند و فیلم‌های

    خوب را به مردم گزارش

    بدهند و ازآن‌ها دعوت

    کنند که به سینما

    بروند.

  • من هیچگاه خودم
  • را سینماگر و از

    اهالی این سینما نمی‌دانم.

    بار‌ها هم گفته‌ام

    سینماگران به دنبال

    خدا نیستند. من یک

    آدم مذهبی هستم که با

    ابزارسینما اهدافم را

    دنبال می‌کنم. متاسفم

    که مجبورم آثارم را

    از این تلویزیون و

    سینما که خانواده

    شهدا، علما و متدینین

    از آن متنفرند پخش

    کنم. شاید در آینده

    فیلم بسازم و در

    مساجد نمایش دهم.

واکنش باران کوثری درباره

خروج از کشور

کافه سینما: باران

کوثری طی مصاحبه ای با

مجله صعنت سینما مهم ترین

دلیل خود برای بازی در

فیلم من مادر هستم را این

دانسته که همیشه دوست

داشته نقش زنی را که قرار

است اعدام شود، بازی کند.

او همچنین ناراحتی خود را

از حذف صحنه اعدام این

فیلم اعلام کرده اما این

امر را در سینما عادی می

داند.

او در جواب سوالی در

مورد حساسیت های شغل

بازیگری گفت: “بله اصولا

بازیگری شغل نا امنی است

چون باید انتخاب بشوید و

در واقع ممکن است کاری که

دوست دارید بکنید سالها

برای شما پیش نیاید و یا

ممکن است نقش هایی که

دوست دارید بازی کنید به

بازیگران دیگری پیشنهاد

شود.” او در ادامه می

افزاید: “اما این سالها

مثل هر چیز دیگر نا امنی

بازیگری صرفا بع خاطر

ماهیتش نیست , شما به

راحتی می توانید تاتری

روی صحنه داشته باشید و

به دلایلی که نمی دانید

جلوی اجرایش گرفته شود.

شما به راحتی می توانید

ماه ها تاتری را تمرین

کنید و بعد به شما اجازه

ندهند روس صحنه اجرایش

کنید. می توانید در فیلمی

بازی کنید و بعد شرط

اکران فیلم این باشد که

سکانس های شما با حضور

بازیگر دیگری تکرار شودو

هیچ کس هم پاسخ گو نباشد

. در این سال اخیر من به

خوبی این مساله را درک

کرده ام.”

وی شرایط اعدام در

فیلم من مادر هستم را

واقعی دانسته و می گوید:

“یک نفر به طور عمد و یا

غیر عکد کسی را کشته و در

نهایت اعدام می شود که

طبیعتا اتفاق خوش ایندی

نیست . منتها فیلم همان

چیزی که در واقعیت رخ

داده را نشان می دهد و

تلخ تر از آن را نشان نمی

دهد.”

باران کوثری در جواب

سوال “در این شرایط برای

ادامه کار حرفه ای در

سینما چه خواهید کرد ؟”

گفته:” خودم را آماده

کرده ام. اگر بازی نکنم,

البته برایم غم انگیز است

و شرمنده گروه تئاتری می

شوم که اجرایش به خاطر من

متوقف می شود و یا شرمنده

گروه فیلمبرداری میشوم که

به خاطر من باید تعدادی

از سکانس ها را تکرار

کنند . با این همه دست از

تلاش بر نمی دارم و به

کاری که کرده ام معتقدم.

چون من به طور تصادفی

بازیگر نشده ام , ممکن

است به دلیل خانواده ام

وارد سینما شده باشم ,

ولی ماندن در سینما و

درست کردن وجه حرفه ام ,

زحمت کشیده ام. به همین

دلیل به راحتی از دستش

نمی دهم , خیلی هم پیگیر

شدم که بتوانم مشکلم را

حل کنم , ولی هنوز به

جواب قطعی نرسیده ام و

هیچ کس هم این مسئله را

به گردن نگرفته و هیچ

نامه ای هم به دستم

نرسیذه و همه چیز فقط در

هاله ابهام پیش می رود .

به هر جهت ناراحت و

عصبانی هستم که در چنین

شرایطی قرار گرفته ام ,

ولی اگر خطایی کرده ام ,

حاضرم بهایش را بپردازم.”

او در ادامه از چگونگی

شکل گیری فیلم نامه و

شخصیت آوا می گوید و دست

به قتل زدنش در آن شرایط

شوکه کننده را منطقی می

داند و معتقد است ممیزی

ها مقداری به فیلم آن

لطمه زده است و ناراحتی

خود را از کسانی که خارج

از سینما درباره سینما

تصمیم می گیرد اعلام کرده.

و از این که من مادر هستم

اکران شده خوشحال است.

او در جواب سوال:

“البته همه می توانند به

فیلم ها اعتراض کنند ,

اگر می خواهیم جامعه ای

داشته باشیم که تمام

صداها شنیده شود. شما از

اعتراضات ناراحت هستید؟”

می گوید: “نه من نفس

اعتراض را زیر سوال نمی

برم. من خودم معترضم و

دارم بهای اعتراضم را هم

می دهم . ولی شکل اعتراض

خیلی مهم است . این که هر

کس هر چیزی دوست داشته

باشد بگوید و کلماتی که

ما در خانه مان به سختی

نقل قول می کنیم را به

راحتی در مطبوعات و رسانه

ها به کار ببرد. یا این

که به راحتی به ما انگ بی

اخلاقی می زنند جای سوال

دارد. اینجاست که مسئولین

سینما باید پشت سینماگران

باشند تا هر کس به خودش

اجازه کارهای خلاف اخلاق

و غیر قانونی را ندهد و

دائما ما سینمایی ها به

خاطر کارهای قانونیمان

متهم نشویم و…”

به گزارش کافه سینما،

و در پایان در جواب سوال

“اگر فشارها رویتان زیاد

شود جلای وطن که نمی کنید؟”

ادامه می دهد:”من امکان

خارج شدن و زندگی کردن در

کشور دیگری را داشتم, ولی

نکردم. ترجیح می دهم

بمانم , برای این که حقم

است که در این سینما کار

کنم. سینما کار و زندگی

من است. اگر فعلا نتوانم

بازی کنم کارهای دیگری در

سینما انجام می دهم . به

طور قانونی هم دنبال کارم

هستم تا بتوانم به نتیجه

برسم. این سینما خانه

ماست. ما جایی نباید

برویم . ما که نمی خواییم

هر روز تغییر شغل و پست

بدهیم و بدون تخصص در هر

حرفه ای به شکلی قدرت

بگیریم. مردم سینمای ما

را دوست دارند. و حق ما و

مردم است که این سینما را

حفظ کنیم…”

تاثیر سریال «حریم

سلطان» بر رابطه

۲ کشور

سریال «حریم سلطان»

موفق شده است با اتکا

به گذشته‌ای مشترک

مردم بالکان و ترکیه

را با هم دوست و

همراه کند. زندگی

سلطان سلیمان به شکل‌های

مختلف تعریف شده است؛

سریال تلویزیونی،

کتاب‌های مختلف و سفر‌نامه‌ها.

افکارنیوز: سریال «حریم

سلطان» موفق شده است با

اتکا به گذشته‌ای مشترک

مردم بالکان و ترکیه را

با هم دوست و همراه کند.

زندگی سلطان سلیمان به

شکل‌های مختلف تعریف شده

است؛ سریال تلویزیونی،

کتاب‌های مختلف و سفر‌نامه‌ها.

او طرفداران بسیاری از

دور و نزدیک ترکیه دارد.

به گفته تحلیلگران شهرت

سلیمان همچنین بخش مهمی

از رابطه خارجی ترکیه با

بالکان را به شکلی غیر‌رسمی

شکل داده است.

حالا سریال «حریم

سلطان» براساس زندگی عشقی

سلیمان و علاقه او به خرم،‌زنی

که از بردگی به همسری

پادشاه می‌رسد، به

موفقیتی عجیب در ترکیه و

بالکان رسیده است. فصل

اول سریال سال ۲۰۱۱ روی

آنتن رفت و این روز‌ها

فصل سوم آن پخش می‌شود.

اما این سریال چطور

موجب دوستی بالکان و

ترکیه شده است؟ بیر گول

دمیرتاس، متخصص امور

بالکان در دانشگاه TOBB

در آنکارا معتقد است: «روابط

ترکیه با کشور‌های همسایه‌اش

دیگر فقط در سطح کشوری

شکل نمی‌گیرد، بلکه جوامع

مختلف و شخصیت‌های مختلف

غیر‌‌سیاسی دو کشور نیز

با هم ارتباط برقرار می‌کنند.»

این استاد دانشگاه

افزود در گذشته امپراتوری

عثمانی در تاریخ اغلب

کشور‌های بالکان «برگی

سیاه» بود، اما «حریم

سلطان» به مردم این فرصت

را داده تا از منظری دیگر

تاریخ مشترک خود را

ارزیابی کنند.

مالیشا می‌یوویچ، از

مدیران یک انتشارات در

صربستان معتقد است: سلطان

سلیمان حالا مدرن شده است.

کل منطقه این سریال را

نگاه می‌کنند و در مورد

این پادشاه کتاب می‌خوانند،

پادشاهی که تنها یک زن را

دوست داشت و دنیا زیر

یوغش بود.

به این می‌ماند که

ترکیه موفق شد مانند

گذشته با این سریال کل

منطقه را دوباره زیر سلطه

خود بگیرد و حسن نوستالژی

مردم بالکن را برای گذشته‌ای

نه چندان شیرین دوباره

زنده کند.»

با اینکه سنت سفر مردم

بالکان به استانبول به

سال‌های دور برمی‌گردد،

اما از زمان پخش سریال بر

تعداد مسافران بالکان –

استانبول افزوده شده است.

طبق آمار این روز‌ها ۵۰

درصد مسافران بالکان به

ترکیه از طرفداران

پروپاقرص سریال هستند. به

گفته راهنماهای گردشگران

در طی سفر اغلب بالکانی‌ها

در مورد سریال و میراث

سلیمان صحبت می‌کنند.

عجیب اینجاست که سریال

موجب شده است مردم بالکان

متوجه شباهت‌های بسیار

خود با ترک‌ها شوند،‌امری

که تا چندی پیش منکر آن

بودند. به نظر می‌رسد با

اینکه عده‌ای از پخش

سریال خشونت نیستند، اما

«حریم سلطان» موفق شده

است بهتر از هر سفیر صلح

دیگری برگ سیاه حکومت

عثمانی در بالکان را تا

حدودی از خاطره‌ها بیرون

براند

درگیری مجری با

مهمان، برنامه را

تعطیل کرد

متاسفانه چالش بین

مجری و مهمان برنامه

بر سر زمان، حدود پنج

دقیقه به طول انجامید.

شاید بهتر بود دکتر

صلواتی (مجری کارشناس

زاویه) پس از اولین

تذکر و سپس اصرار

زرشناس، اجازه‌ی صحبت

وی را به نظر جناب

هاشمی (طرف مقابل)

منوط می‌کرد.

به گزارش افکارنیوز به

نقل از ایسنا، برنامه‌ی «زاویه»

به واسطه‌ی چالشی که بین

مجری و مهمان برنامه پیش

آمد، قطع و به تعطیلی

کشیده شد.

علیرضا حائری، تهیه‌کننده‌ی

برنامه‌ی مجله علوم

انسانی شبکه چهار سیما

درباره‌ی حاشیه‌های چالشی

که بین مجری و مهمان پیش

آمد و منجر به توقف موقت

برنامه شد، توضیح داد: در

مناظره یکی از مسائل مهمی

که محل مناقشه می‌شود،

فرصت صحبت برای هر یک از

طرفین است. شهریار زرشناس

در آخرین پخش از برنامه‌ی

«زاویه» بیش از سهم زمانی

خود صحبت کرده بود، مجری

برنامه‌ نیز چندین بار

این موضوع را به ایشان

گوشزد کرده بود اما او

اصرار داشت مطالبی را

مطرح کند که البته در این

زمینه حق با مجری برنامه

بود.

وی ادامه داد:

متاسفانه چالش بین مجری و

مهمان برنامه بر سر زمان،

حدود پنج دقیقه به طول

انجامید. شاید بهتر بود

دکتر صلواتی (مجری

کارشناس زاویه) پس از

اولین تذکر و سپس اصرار

زرشناس، اجازه‌ی صحبت وی

را به نظر جناب هاشمی (طرف

مقابل) منوط می‌کرد.

حائری گفت: باید در

نظر گرفته شود مجری با

فاصله سه، چهار روز داغ‌دار

دو خواهر از دست رفته‌اش

بوده و مستقیما از مراسم

عزاداری به برنامه آمده

بود و خوب است در تصمیم‌های

خود همیشه همه‌ی جوانب را

در نظر بگیریم. دکتر

صلواتی حدود شصت هفته

مجری پربیننده‌ترین

برنامه‌ی شبکه چهار بوده،

باهوش، جوان، باسواد و

خوشفکر است و به هر شکل

مجری این شبکه و از

سرمایه‌های آن محسوب می‌شود.

حائری افزود: دکتر

صلواتی از تسلط مثال‌زدنی

در بسیاری از مباحث

اندیشه‌یی برخوردار است‌

و نظر شخصی خودم این است

که حضور ایشان در اجرای

برخی از برنامه‌ها و تمام

جلسات اتاق فکر بی‌بهره

نمانیم. حتی اگر قرار

باشد از مجری دیگر نیز

استفاده کنیم.

این تهیه‌کننده همچنین

در پاسخ به اظهارات بعضی

مخاطبان برنامه که گفته‌اند

مجری، جانب‌داری می‌کند،

توضیح داد: از نظر من

اکثر اظهارات دکتر صلواتی

جانبدارانه نبوده بلکه

برای روشن‌تر شدن مطلب با

هر یک از طرفین چالش

مختصری انجام می‌داد؛

البته اگر به هر حال از

دید صاحبان اصلی برنامه

که همان مخاطبان هستند

این مساله به عنوان جانب‌داری

وی تلقی شده است، باید در

عمل این حساسیت برطرف شود

چون تعادل و بی‌طرفی

مهمترین سرمایه این

برنامه است.

او با بیان اینکه

اجرای برنامه‌هایی از

قبیل «زاویه» بسیار مشکل

و حساسیت برانگیز است،‌

خاطرنشان کرد: در حال

حاضر هنوز مجری دیگری

برای این برنامه انتخاب

نشده است و ما تلاش می‌کنیم

از ۲۷ دی ماه دوباره

برنامه را از سر بگیریم.

حائری همچنین به

فعالیت دو ساله‌ی برنامه

«زاویه» اشاره کرد و گفت:

این برنامه با حدود دو

سال فعالیت در زمینه‌ی

برگزاری مناظره‌های عمیق

مباحث علوم انسانی منحصر

به فرد بوده، برای خود

هویتی پیدا کرده است و

صدا و سیما به شدت علاقه‌مند

به حفظ این برنامه است.

اما هر برنامه موفقی با

همدلی و ترکیب چند همکار

دلسوز به نتیجه می رسد؛

از جمله جناب آقای یوسفی

نویسنده و سرکار خانم

آقایی مدیر برنامه و

سایرین که فاصله گرفتن هر

یک از آنان باعث مخدوش

شدن برنامه می‌شود.

حائری در پاسخ به این

پرسش که با نزدیک شدن به

انتخابات آیا تغییری در

روند برنامه پیش خواهد

آمد یا نه‌؟ توضیح داد:

این برنامه اگر تغییراتی

داشته باشد آنچنان متاثر

از شرایط روز جامعه

نخواهد بود. گرچه علوم

سیاسی و علوم اجتماعی دو

رشته مهم علوم انسانی

هستند و ما اگر بخواهیم

به انتخابات نظری داشته

باشیم، صرفا ابعاد مبنایی

و علمی را به بحث خواهیم

گذاشت.

او در پایان با بیان

اینکه در برنامه زاویه

جدل معنایی ندارند‌،

خاطرنشان کرد: وارد مسائل

حاشیه‌یی و جنجال روز نمی‌شویم

بلکه قرار است به علم

سیاست یا جامعه شناسی یا

فقه بپردازیم و دو یا سه

برنامه را با موضوع نسبت

دموکراسی با حکومت اسلامی

به روی آنتن برویم؛ البته

رشته مدیریت نیز مغفول

مانده که جبران مافات

خواهیم کرد.

نمی‌خواهم با زیبایی‌ام قضاوت

شوم!

آن چیزی که بازخوردهای فیلم «زندگی

خصوصی آقا و خانم میم» نشان

می دهد ظاهرا نقش «آوا» به

شما خوب نشسته یا به عبارت

درست تر شما به این نقش خوب

نشسته اید. همکاری شما با روح

الله حجازی چطور شکل گرفت؟

افکارنیوز: وقتی اسم مهتاب

کرامتی به میان می آید سخت است

بگوییم اول چهره او خودنمایی می

کند یا هنر بازیگری اش. چیزی که

ظاهرا دغدغه همیشگی این بازیگر

شناخته شده است. او سال ها سعی

کرد انتخاب های درستی انجام بدهد

و هر مبلغ و قراردادی وسوسه اش

نکند. این ادعا نیست و کارنامه

کاری اش حکایت از دقت و تامل در

هر انتخاب دارد. کارنامه ای که

صبورانه برای آن تلاش کرده است و

با اینکه همیشه در معرض تیغ تیز

انواع انتقادها و اتهامات بوده

اما باز خسته نشده و ادامه داده

است.

با اینکه او تلاش بسیاری کرده

و ریسک بازی در نقش های متفاوتی

چون زنان بیمار، دیوانه، مریض و

معتاد و … پذیرفته اما باز هم

منتقدان نکته سنج و ریزبین او را

به صدر جدول راه نمی دادند.

جایگاهی که به نظر می رسد بالاخره

این روزها با نقش «آوا» در «زندگی

خصوصی آقا و خانم میم» به دست

آورده است. نقی که دست بر قضا

اتفاقا مثل زن کارگر و فقیر «بیست»

یا زن معتاد «اسب حیوان نجیبی است»

یا زن مالیخولیایی «آلزایمر» و …

متفاوت و خاص هم نیست با مهتاب

کرامتی درباره همه انتقادهایی که

به بازی هایش می شود، تحولی که با

«آوا» پیدا کرده، تجربه بازی در

کنار ابراهیم حاتمی کیا، مواجهه

اش با میانسالی و حتی تصمیمش برای

جراحی های زیبایی تا سابقه کارش

در حوزه لباس صحبت کردیم با صحبت

های ستاره ای که می خواهد با

زیبایی اش قضاوت نشود، همراه

باشید:

آن چیزی که بازخوردهای فیلم «زندگی

خصوصی آقا و خانم میم» نشان می

دهد ظاهرا نقش «آوا» به شما خوب

نشسته یا به عبارت درست تر شما به

این نقش خوب نشسته اید. همکاری

شما با روح الله حجازی چطور شکل

گرفت؟ و چطور به کارگردانی جوان و

تازه کار اعتماد کردید؟ چون به هر

حال این دومین فیلم بلندشان بود و

به نظر می آید شما پیشنهادهایی از

این دست هم کم ندارید که خیلی

هایشان را هم قبول نمی کنید.

- دوست دارم با کارگردان های

جوان کار کنم. فکر می کنم کارنامه

کاری ام هم این را نشان داده. من

همیشه علاقه داشتم در جشنواره های

فیلم های کوتاه شرکت کنم. البته

الان که خیلی هم تعدادشان زیاد

شده به هر حال از قدیم در جشنواره

های فیلم های کوتاه با خیلی از

این کارگردان های جوان آشنا شدم.

به نظر من آنها یک انگیزه خاص و

نگاه متفاوتی برای حضور در سینما

دارند. این نگاه قابل ستایش است.

من هم سعی کردم با کارگردان های

جوان کار کنم ولی کارگردان های

جوانی که حداقل یک نمونه کار از

آنها دیده باشم که بتوانم به آنها

اعتماد کنم.

برای اینکه من از آن دسته

بازیگرانی هستم که دوست دارم

بتوانم به کارگردانم اعتماد کنم.

من با آقای کاهانی در اولین

فیلمشان، «آدم»، همکاری کردم. با

کیوان علی محمدی و امید بنکدار

وقتی هنوز خیلی سابقه حضور در

سینما نداشتند در مستندهایشان

همکاری کردم و همینطور در دومین

فیلم بلند سینمایی شان، «شبانه

روز»، حضور داشتم و از دوستان خوب

من هستند.

همینطور با فردین صاحب الزمانی

در اولین تجربه سینمایی اش، «چیزهایی

هست که نمی دانی»، همکاری کردم.

قطعا همکاری ام با آقای حجازی هم

در همین راستا بوده. آشنایی من با

ایشان به فیلم اولشان، در «میان

ابرها» برمی گردد.

این فیلم به نظرم خوب بود و

نشان می داد که یک کارگردان مستعد

دارد پا به عرصه فیلمسازی می

گذارد برای همین وقتی پیشنهاد این

کار را به من دادند کنجکاو بودم

که فیلمنامه را بخوانم. فیلمنامه

اولیه را خیلی دوست داشتم. می

گویم اولیه چرا که ماقبل از شروع

فیلمبرداری نشست هایی با نویسنده

فیلمنامه، کارگردان و فیلمبردار

داشتیم و درباره فیلمنامه و ایده

های مختلف مان صحبت می کردیم.

عملا فیلمنامه ای که کار کردیم

نتیجه تعامل و یک کار گروهی خیلی

خوب بین ما بود.

باید بتوانم مخاطبینم

را بیشتر کنم

در سال های اخیر

همانطور که خودتان هم می دانید و

منتقدها هم روی آن تاکید داشتند

شما نقش های زن بیمار،

مالیخولیایی و معتاد و از این دست

کم نداشتید. مثلا در «آدمکش» نقش

زنی را داشتید که به او انگ

دیوانگی و قتل خورده بود یا در «آلزایمر»

باز زنی که به نظر مجنون و بیمار

می رسد یا در «اسب حیوان نجیبی

است» نقش معتاد را داشتید اما «آوا»

از جنس هیچ کدام از اینها نیست از

آن زنان فقیر و بدقیافه «بیست» یا

زنان جنوبی و مسن «خاک سرخ» هم

نیست او زنی جوان و زیبا و عادی

است مثل خیلی از زنان. این به نظر

از نوعی تغییر رویه در مسیر کاری

شما حکایت می کند. چرا؟ چه اتفاقی

افتاده؟

- فیلمنامه که برایم جذاب بود

ولی اگر که بخواهم از ابتدا توضیح

بدهم خب تمام تلاشم را کردم که

کلیشه نشوم.

تعریف شما از کلیشه

چیست؟

- توجه به چهره فقط این برای

من خیلی جذاب نیست که فقط براساس

چهره ام قضاوت بشوم و نقش هایی به

من سپرده شود که بر اساس چهره

هستند.

یعنی نقش هایی که فقط

مهم این بوده که یک زن زیبا آن را

بازی کند؟

- بله و من نمی خواستم این

اتفاق بیفتد. برای همین این ریسک

را کردم و رفتم دنبال نقش هایی که

حتی به طور کامل چهره من را به هم

بریزند ولی قرار نیست آن نقش ها

تکرار بشود. در سینمای ما همه چیز

زود کلیشه می شود حتی آن به هم

ریختگی صورت هم می تواند کلیشه

بشود. الان به جایی رسیده که اگر

قرار بشود فیلمنامه ای ساخته شود

که قرار است شخصیت زن داستان چهره

به هم ریخته ای داشته باشد و

بازیگر تغییر چهره بدهد و صورت

درب و داغانی داشته باشد احتمالا

به اولین موردی که فکر می کنند من

هستم.

پس من باید برای فرار از کلیشه

شدن این موضوع را هم مد نظر قرار

بدهم و سعی کنم به این ورطه هم

نیفتم ولی اینکه بخواهم نقش معتاد

یا آدمی روان پریش یا نقشی مدل «آلزایمر»

را بازی کنم، آره دغدغه هر

بازیگری این است که نقش های

متفاوت را تجربه بکند. من با این

ریسکی که با کار کاهانی در «بیست»

کردم و ایشان هم به من اطمینان

کرد، این را نشان دادم که شما می

توانید مهتاب کرامتی دیگری را هم

متصور بشوید و این به من کمک می

کند دایره نقش هایی را که درباره

آنها به من فکر می کنند بزرگتر

بشود ولی قرار نیست در یک سیر

تسلسل بیفتم.

من با قبول این نقش های متفاوت

نمی خواهم همه چیز را کتمان کنم.

این چهره من است و چقدر هم خوب

است چنین نقش هایی به من پیشنهاد

می شود اما من دلم می خواست آن

محدوده را بزرگتر کنم. این نقش ها

باشد و به اضافه آن نقش هایی که

ممکن بود برای ایفای آن به من فکر

نکنند.

مهتاب کرامتی: نمی

خواهم با زیبایی ام قضاوت شوم

به هر حال چهره در

بازیگری مهم است و این هم یک

واقعیت است که شما زن زیبایی

هستید و ممکن هم است نقش هایی را

باز بکنید که نقش زنی زیبا باشد.

مثل همین «آوا» اما مسئله صرفا

زیبا بودن یا نبودن او نیست. این

گاردی که شما نسبت به چهره تان

دارید برای چیست؟ آیا شما ترسی از

قضاوت دیگران دارید که بگویند

تکیه شما فقط به چهره تان است؟

- بله. من باید بتوانم

مخاطبینم را بیشتر کنم. به عنوان

بازیگری که دارد این مسیر را طی

می کند و حرفه اش بازیگری است و

دوست دارد در سینما باقی بماند و

کار بکند باید بتوانم مخاطبان

متفاوتی را داشته باشم. به علاوه

اینکه باید بتوانم فیلم هایی را

بازی کنم که هم مخاطبان عام را

راضی بکند و هم منتقدین را

منتقدین برای من خیلی مهم هستند.

البته نمی توانم بگویم فقط به

منتقدین فکر می کنم. ایده آل من

این است که نقش هایی را بازی کنم

که هر دو طرف را راضی کنم.

خیلی هم رضایت این دو

گروه از هم دور نیست. فیلم خوب را

هم مردم می فهمند و هم منتقدین.

- بله من هم کاملا به این

موضوع اعتقاد دارم که تماشاچی ما

را نمی شود گول زد. تماشاچی ما

باهوش است و می داند می خواهد

بیاید چه فیلمی را ببیند.

این من هستم کاری هم

نمی توانم بکنم

یک اتهامی همیشه نسبت

به بازی شما وجود داشته. این

اتهام در مورد «خاک سرخ»، «بیست»

و … هم مطرح شده و آن این است که

می گویند مهتاب کرامتی هر کاری که

بکند و متفاوت ترین نقش ها را هم

بازی کند باز یک جور شیکی، تشخص و

محترم بودنی دارد که از نقش بیرون

می زند و البته شخصا معتقدم «آوا»

توانسته بر همه اینها غلبه کند.

- به نظر من مهتاب کرامتی به

عنوان بازیگر باید این پروسه را

طی می کرد تا به «آوا» برسد.

اینکه کارگردان بتواند به من این

اطمینان را داشته باشد که می

تواند نقش های متفاوتی را به من

واگذار کند اول از تغییر چهره

شروع می شود. من در این مرحله

نشان دادم که می تواند این

اطمینان را بکند، بعد جلو می آییم

و می رسیم به جایی که دیگر قرار

نیست آن تغییرات خیلی فاحش و

همیشگی باشند حالا دیگر چهره مجزا

می شود و به بازی می رسد.

یعنی شما می پذیرید که

این حالت در بازی شما بوده است؟

جاهایی بوده که شما نتوانستید

خیلی بر آن شیکی و تشخصی غلبه

کنید؟

- این موضوع را نمی شود کتمان

کرد که من از یک فیزیکی برخوردارم

که می تواند اینطور تعریف شود.

این من هستم کاری هم نمی توانم

کنم اما اگر این قرار بود تکرار

بشود به ضرر من می بود. پس به

عنوان یک بازیگر باید تلاشم را

کنم که این دیدگاه را تغییر بدهم.

فکر میکنم روش کاری و کارنامه

کاری ام نشان داده که این آمادگی

را دارم. قطعا در این پرونده کاری

اشتباه هم بوده. غلط داشتم اما

سعی کردم به یک جایی برسم که کم

غلط تر باشم. فکر می کنم «آوا» در

«زندگی خصوصی آقا و خانم میم» به

من این امکان را داد که بتوانم

بدون تغییر چهره خیلی فاحش خودم

باشم.

ولی با بازی

باورپذیرتر؟

- صددرصد.

خیلی تاکسی سوار می

شوم

شما برای رسیدن به این

نقطه و ارتقای کیفی بازی تان چه

می کنید؟ یعنی در فاصله بین دو

کار چطور خودتان را رشد می دهید و

آماده نگه می دارید؟

- زندگی. سعی می کنم حافظه

دیداری ام را قوی تر کنم. این کار

را هم از طریق تماشای فیلم، کتاب

خواندن، تجربه هایی که در اجتماع

دارم و … انجام می دهم. سعی می

کنم محدوده حافظه ام را وسیع تر

کنم که بتوانم در فیلم بعدی برای

ایفای نقشم محدوده بیشتری برای

مراجعه داشته باشم.

این تقویت حافظه

دیداری آن بخش فیلم و کتابش مشخص

است اما اینکه گفتید تجربه های

اجتماعی چقدر یک ستاره مشهور مثل

شما می تواند به اجتماع مراجعه

داشته باشد؟ به هر حال تعداد

زیادی از مردم شما را می شناسند و

احتمالا حضور در اجتماع برای شما

خیلی راحت، معمولی و بی دردسر

نیست. شما یکسری محدودیت هایی در

معاشرت ها و بودن با مردم دارید.

شاید مثلا اصلا هیچ وقت سوار

تاکسی نشوید.

- اتفاقا خیلی زیاد سوار تاکسی

می شوم. من سعی می کنم خیلی زیاد

در اجتماع باشم و نمی گذارم که

شناخته شده بودنم محدودم کند.

محدودیت های من برمی گردد به آن

جمع هایی که بودن یا نبودنم در

آنها تاثیری ندارد مثل مهمانی و

عروسی و این چیزها. آنها را کم

کردم. اگر نه در اجتماع و با مردم

بودن را خیلی زیاد دارم. بابت

وظیفه ای که در یونیسف دارم به

اقصا نقاط ایران سفر می کنم و با

افراد متفاوتی از قشرها، گروه ها

و طبقات و در سنین مختلف برخورد

دارم. این تماس ها به من خیلی کمک

می کند و محدودیتی از این نظر

ندارم.

فرخ نژاد خیلی با

حاتمی کیا شوخی می کرد

می دانم که تا امروز

درباره حضور آقای حاتمی کیا در

این فیلم کم صحبت نکرده اید.

حاتمی کیای بازیگر را چطور دیدید

و حاتمی کیای کارگردان را چطور؟

ایشان در طول این سال ها، از «خاک

سرخ» تا «آقا و خانم میم» تغییر

کرده اند؟

- آقای حاتمی کیا تغییری نکرده

اند اما فکر می کنم حاتمی کیای

کارگردان قطعا با حاتمی کیای

بازیگر متفاوت است. این برای من

تجربه بسیار لذتبخشی بود که با

کارگردانی که کار کرده ام و یک

سال سر کار سریالش «خاک سرخ» بودم

و همیشه نوع کارگردانی اش را

تحسین کرده ام حالا در کنار هم

بازی کنیم و آن هم در حالی که

اولین بار هم باشد که او بازی می

کند چون ایشان نقش های فرعی و

کوتاهی در آثار خودشان داشتند اما

اینجا اولین بار است که اینقدر

جدی در مقابل دوربین کارگردانی

حاضر می شوند.

این تجربه خیلی خوبی بود به

علاوه اینکه حضور ایشان در کنار

آقای فرخ نژاد در پشت صحنه جو

فرحبخشی را به وجود می آورد برای

اینکه آقای فرخ نگژاد خیلی تیزهوش

هستند و شوخی های خیلی خوبی می

کردند و این شوخی ها جو بسیار

خوبی را به وجود می آورد.

آقای حاتمی کیا از این

شوخی ها ناراحت نمی شدند؟

- به هیچ عنوان اتفاقا ایشان

کاملا همراه بودند و ارتباط خوبی

بین ایشان و ما بازیگرها و تمام

عوامل وجود داشت.

نقش حاتمی کیا مهم بود؟

- خیلی مهم بود که شخصیت

گوهریان را چه کسی بازی کند و از

آن مهمتر این بود که باورپذیر

باشد. آقای حاتمی کیا کارگردان

درخشانی در سینماست و من تجربه

بسیار خوبی با او داشته ام اما او

خیلی به بازیگر سخت می گیرد. خیلی

دلم می خواست بدانم قرار است به

عنوان بازیگر در این شرایط چه

برخوردی داشته باشد. حتی این

موضوع سر صحنه هم به شوخی عنوان

می شد اما به عقیده من نقش خود را

به بهترین شکل ممکن اجرا کرد.

شخصیت گوهریان در این فیلم

خیلی متفاوت از حاتمی کیاست و این

برای مخاطب کاراکتر را جذابتر می

کند. من وقتی «خاک سرخ» را با او

کار کردم بعد از آن یک سال تئاتر

کار کردم چون کارهای حاتمی کیا به

شدت به تئاتر شبیه است و همیشه

تمرین می طلبد. اگر هر بازیگر

دیگرجی قرار بود نقش «گوهریان» را

بازی کند در موردش تصوراتی از قبل

وود داشت و پیشداوری که ممکن بود

باز هم تصوراتی را در تماشاگر به

وجود آورد.

یعنی گوهریان از شخصیت

حاتمی کیا خیلی دور است؟

- بله فکر می کنم برای اینکه

آقای حاتمی کیا بسیار آدم ماخوذ

به حیایی هستند، بسیار زیاد و خب

این تفاوت را ما داریم می بینیم

ولی حضور گوهریان در این فیلم و

در این برهه از زندگی این زن و

شوهر موردی است که بدون اینکه هیچ

تلاشی بکنند و کار خاصی انجام

بدهند سوء تفاهمی را در ذهن محسن

مهراد به وجود می آورد که اصلا

این کنکاش فکری کل فیلم را شکل می

دهد. این تناقض مهمی بود و به

نظرم آقای حاتمی کیا به بهترین

شکل شخصیت گوهریان را شکل دادند.

به نظر شما سخت نیست

کارگردانی آن هم در این سال و سال

بتواند از پس از نقش بربیاید؟

- به هر حال ایشان کاملا به

مدیوم سینما آشنایی دارند و قطعا

از همه ما بهتر سینما را می

شناسند و اینطور نبوده که یک

نابازیگر باشند.

وقتی داد فرخ نژاد

بلند شد

خاطره برجسته تری از

این کارت دارید؟

- حضور آقای فرخ نژاد که

اینقدر همیشه فضای کار را تلطیف

می کند و اینقدر ایشان بامزه صحبت

می کنند که خودش خاطره است.

هیچ وقت به نظرم نمی

آمد ایشان بامزه و طناز باشند.

- بسیار طناز هستند. او می

توانست فضای کار ما را که خیلی

سنگین بود، تلطیف بکند چون ساعت

کاری ما زیاد بود آن هم در فضایی

بسته جز حضور مثبت ایشان خاطره

های دیگر هم زیاد دارم که البته

الان بیشتر سختی ها یادم می آید.

مثلا یادم است یک سکانسی را کار

می کردیم که خودم هم آن را در

فیلم خیلی دوست دارم. سکانسی که

من از آن شام کاری با گوهریان به

هتل برگشتم و برای محسن تعریف

میکنم چه شد.

سکانس سختی بود و یک تکه هم

قرار بودد فیلمبرداری شود. ما

خیلی تمرین کردیم، هی شکل و

میزانسن عوض می شد. نوع دیالوگ

گویی عوض می شود و حتی دیالوگ ها

عوض می شد. حالا فکر کنید ما از ۷

صبح داشتیم کار می کردیم و رسیدیم

به جایی که ساعت ۴ صبح روز بعد

شده بود. من اینقدر خسته بودم که

دیالوگ می گفتم و فکر می کردم که

دارم درست می گویم ولی ذهن و مغزم

خسته بود و حرکات و رفتارم با

دیالوگ ها سینک نمی شد و خودم هم

این را نمی فهمیدم و متوجه نمی

شدم چرا درنمی آد. بالاخره آن

موقع صبح بود که داد آقای فرخ

نژاد درآمد که: «بابا بازیگر که

ماشین نیست، ما نمی توانیم

اینطوری کار کنیم. تعطیل کنیم و

برویم فردا بیاییم.»

تمرین، تمرین و باز هم تمرین

خیلی سخت بود و واقعا دیگر توانی

نداشتیم. خب کار تعطیل شد و رفتیم.

فردا آمدیم و یک برداشت گرفتیم و

تمام شد. موقعی که آن سکانس را در

یک برداشت گرفتیم و تمام شد او

برگشت گفت: «من که به شما می گویم

بازیگر ماشین نیست. یک خورده هم

به خستگی اهمیت بدهید. ما جلوی

دوربین هستیم و نمی شود در اوج

خستگی یک سکانس خوب گرفته شود.»

به قسمت و شانس اعتقاد

دارم

شما با کارگردانان

مطرحی کار کردید و البته با خیلی

از کارگردانان شناخته شده به خصوص

در نسل پیش از انقلابی ها کار

نکردید. جایی گفته بودید شما

شرایطی برای کار دارید و مثلا نمی

پذیرید فیلمنامه نخوانده یا بدون

قرار دادن سر کاری بروید و چون

بعضی از این بزرگان تن به این

شرایط نمی دهند شما حضور در فیلم

آنها را نمی پذیرید. هنوز هم همین

شرایط را دارید یا دیگر اصولتان

تفاوت کرده؟

- صددرصد. من برای خودم یکسری

اصول دارم و بر این باورم که وقتی

حرفه ای داریم و کاری را انجام می

دهیم پس اصول کار حرفه ای هم باید

رعایت شود. من به عنوان بازیگر

یکسری وظیفه دارم و تهیه کننده و

کارگردان و تک تک اعضای گروه هم

یکسری وظایف خودشان را دارند. پس

تمام تلاشم را می کنم که به این

دیسیپلین بها بدهم برای اینکه

خودم همه سعی ام را کرده ام که

وظایفم را به بهترین نحو انجام

بدهم. به هیچ عنوان امکان ندارد

من در کاری باشم و از وظایفی که

به عهده دارم قصور کنم.

حتی بیشتر از وظیفه هم انجام

می دهم برای همین احساس می کنم آن

طرف های مقابل من هم باید این کار

را بکنند. بعد از اینکه یکی، دو

بار این اتفاق برای من افتاد و من

بابت آن اصولی که در ذهنم بوده

نقش را نپذیرفتم و سر آن کار

نرفتم. گاهی با خودمفکر کردمشاید

اشتباه کردم. بعد گفتم بیا یک بار

هم خلاف این عمل کن. آمدم اصول را

کنار گذاشتم و بدون اینکه مثلا

فیلمنامه را خوانده باشم و

بدوناینکه قرارداد داشته باشم تست

گریم دادم و … اما کالا نتیجه

منفی دیدم. این تجربه جدیدی هست.

من دیدم همان رویکرد و همان

روالی که در پیش داشتم را باید

ادامه بدهم برای اینکه متاسفانه

این کوتاه آمدن ها حمل بر لطف

نشده و به آن توجه نمی شود و بها

داده نمی شود. بنابراین بهتر است

همان دیسیپلین و اصول را داشته

باشم. حالا اگر قسمت باشد کار

انجام می شود، نباشد هم نمی شود.

شما به قسمت اعتقاد

دارید؟

- خیلی زیاد. من به قسمت و

شانس در این سینما کاملا اعتقاد

دارم. از روز اول شروع کارم، نوع

ورودم به سینما و حتی همین الان

شاید خیلی دلم بخواهد در فیلمی

کار کنم ولی اگر قسمت نباشد امکان

ندارد که بشود و اعتقاد دارم به

اینکه چیزی برای من پیش نمی آید

که بد باشد و اگر قرار باشد که بد

باشد ناخودآگاه اتفاق نمی افتد.

به این موضوع قائل هستم.

خودم را نسبت به بالا

رفتن سن واکسینه کردم

خانم کرامتی کم کم

دارید وارد یک برهنه سنی دیگری می

شوید. معمولا برای بازیگران زن

این گذر از جوانی به میانسالی

چندان آسان و بدون عارضه نیست.

حتی بعضی ها بعد از ورود به این

سن و سال از بازیگری کناره گیری

کردند یا چند سال کار نکردند تا

اینکه توانستند با واقعیت کنار

بیایند. شماکه به نظر هم می آید

اهل فکر و برنامه ریزی برای

کارتان هستید برای این تغییر چه

برنامه ریزی کرده اید؟ می خواهید

تصویر مهتاب کرامتی زیبا و جوان

در ذهن مردم باقی بماند یا تا ته

خط ادامه می دهید؟

- بستگی به این دارد که زندگجی

چه چیزهایی سر راهم قرار دهد اما

تمام تلاشم را کرده ام که خودم را

کمی نسبت به این موضوع واکسینه

کنم. برای اینکه این چیزی که به

هر حال پیش خواهدآمد مخصوصا در

سینمای ایران این اتفاق خیلی نمود

بیشتری دارد.

شما برای اینکه بیشتر

بتوانید در همین مرحله ای که

هستید بمانید کاری هم می خواهید

انجام دهید. مثلا جراحی زیبایی؟

مثلا به این فکر کردید که بوتاکس

کنید یا پوست تان را بکشید و این

دست کارها؟

- به یک چیزی اعتقاد دارم و آن

این است که هیچ کس از زیبایی بدش

نمی آید و هیچ کس دلش نم یخواهد

که زیبایی اش دچار افول شود. به

افراط اعتقاد ندارم اما اگر موردی

باعث شود شما سالمتر زندگی و

زیبایی تان را حفظ کنید و همان

چهره را نگاه دارید، من به هیچ

عنوان انکارش نمی کنم و شاید سراغ

این موضوع هم بروم.

چطور خودتان را برابر

بالا رفتن سن واکسینه می کنید؟

- با پذیرفتن همان شخصیت ها و

نقش هایی که شاید از من دور است و

صرفا به چهره ام اتکا نکنم. دوم

اینکه تئاتر را برای خودم نگه

دارم به عنوان راهکاری که بتوانم

بازی کنم چون دغدغه بازی کردن در

من است و باقی خواهد ماند. سوم

اینکه کار یونیسف را به شکلی خیلی

جدی دنبال کردم که دغدغه حضورم در

اجتماع را بتواند ارضا کند.

همینطور تمام تلاشم را می کنم که

حضورم در سینما در حدی باشد که

جایگاهم تغییری نکند.

اگر قرار باشد تغییر کند قطعا

مهتاب کرامتی به پشت دوربین می

رود؛ نه برای کارگردانی ولی برای

حضور پشت دوربین که این می تواند

به شکل های مختلف اتفاق بیفتد ولی

این دلیل بر این نمی شود که از

سینما قهر کنم. فکر می کنم با

بالا رفتن سنم باز نقش هایی بهم

پیشنهاد بشود که دغدغه ذهنی آنسنم

باشد شاید کم کارتر بشوم، شاید هم

پرکارتر الان چیزی را نمی توانم

پیش بینی کنم اما امیدوارم

فیلمنامه های زنانه بیشتری نوشته

و ساخته بشود و به دغه این سنین

زنان هم پرداخته شود.

مهمترین دغدغه مهتاب

کرامتی این روزها چیست؟

- در حال حاضر فکر می کنم چیزی

که ذهن همه ما را که به عالم

سینما وابسته هستیم مشغول می

کندامنیت کاری است و اینکه سینما

به کجا دارد می رود و چه اتفاقی

قرار است بیفتد. همه ما احساس عدم

امنیت می کنیم و احساس می کنیم که

قرار است چه کار بکنیم؟ چون کار

ما همین است و کار دیگری نمی

کنیم. من فکر می کنم همه ما

حالمان بد می شود وقتی که می

بینیم حال سینما بد است.

شما کار دیگری هم جز

بازیگری و فعالیت در یونیسف انجام

می دهید؟

- من همیشه کار لباس را انجام

می دادم و با یکی از دوستانم

تولیدی لباس داشتم و با هم شریک

بودیم. کار یونیسف را هم که داشتم

و خب بازیگری بعدها به خاطر اینکه

دغدغه ام برای فعالیت در یونیسف

بیشتر شد و بیشتر به آن پرداختم

کار لباس را منتفی و متوقف کردم

پس فقط شد سینما و یونیسف اما فکر

می کنم اگر قرار باشد این وضعیت

فعلی سینما ادامه پیدا بکند همه

ما باید برویم و یک شغل دیگر پیدا

کنیم برای اینکه به هر حال روزی

ما از این راه است و اگر قرار

باشد کار نکنیم من نمی دانم چه

جوری قرار است زندگی کنیم چون کار

می کنیم که پولمان را نمی دهند،

کار هم نمی کنیم که پولی در کار

نیست. بیمه و بازنشستگی هم که

وجود ندارد.

اما شنیده می شود

ستاره هایی مثل شما دستمزدهای

کلانی دارند و دغدغه امرار معاش

ندارند و یک کار برای چند سالشان

کافی است؟

- از این خبرها نیست.

اگر تغییری اتفاق می

افتد فقط در ظاهر است

تست های گریم متفاوتی برای

رسیدن به این «آوا» انجام دادیم.

تست های متعدد با تغییرات بسیار

فاحش و زیاد گذاشتیم اما آن چیزی

که برای ما اهمیت داشت این بود که

تماشاچی بفهمد اگر تغییری اتفاق

می افتد فقط در ظاهر «آوا» است و

او ظرف یک شب تبدیل به یک زن

اغواگر نمی شود. او حرکتی هم

انجام نمی دهد که حتی این سوء

تفاهم را در ذهن تماشاگر ایجاد

کند. به دلیل اینکه اگر این اتفاق

می افتاد و رفتار و حرکات «آوا»

هم به شکل فاحش تغییر می کردی،

تماشاچی که از ابتدا تا انتهای

فیلم به او حق می دهد احساس می

کرد که او صداقت ندارد و بازی می

کند ولی چنین چیزی وجود ندارد.

وقتی سر میز شام از او می خواهند

نامه را بخواند مشخص است که

اعتماد به نفس کافی ندارد و حتی

تپق می زند و دست و پایش را گم می

کند.

«آوا» در آن شب تمام تمرکزش را

گذاشته روی اینکه غذایش را درست

بخورد و نقشش را خوب ایفا کند. به

علاوه اینکه قرار نبود او زنی

باشد که از آن سوی بام می افتد.

تنها فرق این است که در ابتدا

اسپرت لباس می پوشد و بعد پوشش را

عوض می کند. او تمام مدت فقط دارد

تلاش می کندکه یک همسر خوب باشد،

یک مادر خوب باشد و وظایفی که به

او محول می شود را درست انجام

بدهد ولی باز از سوی همسرش تایید

نمی شود. همین مسئله اعتماد به

نفس «آوا» را پایین می آورد.

البته اینطور هم نیست که به

هیچ وجه اعتماد به نفس نداشته

باشد و اصلا روی حرف شوهرش حرفی

نزند. آنها همیشه با هم چالش هایی

دارند و کل کل می کنند و به شوهرش

گیر می دهد و می خواهد بداند که

چه کسی پای تلفن است. با چه کسی

صحبت می کند. این چه لباسی است

پوشیده و ما همه اینها را جوری

چیده ایم که نخواهیم بگوییم «آوا»ی

قبل از تغییر فیزیکی که فقط

ویترینش عوض شده با «آوا»ی بعدی

تفاوت فاحشی ندارد. این دوتا یکی

هستند

وب کاربر ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.
پرش به انجمن :