1- پسره رفت توی کوچه دید داداش دوقلوش داره تو کوچه بازی می کنه
یه سیلی خوابوند تو گوشش و بهش گفت خنگه تو اینجایی، مامان دو بار منو برد حموم
1- همسایه بی ملاحظه مون ساعت دو نصفه شب با مشت می زد به دیوار. حالا خوبه من اون ساعت خواب نبودم و داشتم شیپور تمرین می کردم!
درباره
فیس بوک , ارسال های فیس بوکی ,
اطلاعات کاربری
آمار سایت