رمان مسافر عشق - فصل 5
بی تابم و دل برای دیدن تو تنگ است. تقصیر دلم چیست؟ مرام تو قشنگ است.
فرستنده: علی
زمونه بدی شده ! حتی با افزودنی های مجاز هم اعتباری به ماندگاری بعضی دوست ها نیست !! ....
فرستنده: علی رضا
![](https://rozup.ir/up/sms-tak/Pictures/roman.png)
سامانیان دنده را عوض کرد و گفت
-حقیقت اینه که.....و سکوت کرد....نیکا با حرص ناخنش را جوید و با خودش گفت
-ایش ایکبیری!! زودباش دیگه....میمیری تند تر حرف بزنی؟؟ ژستو ترخداااااا ....
سامانیان ماشین را گوشه ای نگه داشت ...به روبه رو خیره شد و گفت
-حقیقت اینه که من دایی تم!!!
![](https://rozup.ir/up/sms-tak/Pictures/asheghane.jpg)
هیچ می دانی ؟
من دلیل شادی های تو بوده ام نه شریک آن
و شریک غم های تو نه دلیل آن ...
--------------------------------------------------
توی دنیا دوتا نابینا می شناسم یکی تو که هیچ موقع عشقم رو ندیدی یکی من که کسی رو جز تو ندیدم ...
--------------------------------------------------
![](https://rozup.ir/up/sms-tak/Pictures/asheghane.jpg)
آموخته ام اگر کسی یادم نکرد یادش کنم ، شاید او تنهاتر از من باشد ...
.
.
.
دیوانه ای راگفتند:چه خواهی ازخدای خویش ؟
گفت:عقل سالم خواهم تا برای عشقم دوباره دیوانه شوم .,,
--------------------------------------------------
قلبم را عصب کشی کرده ام
دیگر نه از سردی نگاهی می لرزد
و نه از گرمی آغوشی می تپد ...
--------------------------------------------------
تعداد صفحات : 13