از یاد …
از دست …
از حال …
از رو …
از بین …
به خودت که می آیی می بینی رفته ای !
از دست …
از حال …
از رو …
از بین …
به خودت که می آیی می بینی رفته ای !
گفتی : “تا شقایق هست ٬ زندگی باید کرد”
شقایق هست اما تو نیستی ، حال چه باید کرد ؟
بی هوا رفتی و من بی نفس ماندم …
وای از خیال تو که وقتی می آید دلم را گرم می کند و چایم را سرد !
ترسم از آن است که آنقدر پیر شوم که دندانی برای روی جگر گذاشتن نداشته باشم ! …
چقد سخته وقتی ازت میپرسه “ناراحت شدی ؟”
اشک از چشات بریزه و بگی اشکال نداره …
* * * * * * اس ام اس دونی * * * * * * *
می روم اما چمدانم را نمی برم …
سنگین است روزهایی که بی تو زندگی کرده ام !
* * * * * * اس ام اس دونی * * * * * * *
نقش درخت خشک را بازی می کنم ، نمی دانم باید چشم انتظار بهار باشم یا هیزم شکن ؟
* * * * * * اس ام اس دونی * * * * * * *
مسافر بی بدرقه من
اینقدر بی صدا رفتی که از وداع جا ماندم ، باز به غیرت چشمانم که آبی پشت سرت ریختند !
* * * * * * اس ام اس دونی * * * * * * *
گاهی دلم برای گوشهایم می سوزد
طفلکی ها سکوت را هم باید گوش کنن !
* * * * * * اس ام اس دونی * * * * * * *