بهانه میتراشی و مرا عذاب میدهی / به روح بی قرار من تو اضطراب میدهی
دلم پر از گلایه ها ، تنم اسیر درد و خون / ولی تو قهر با دلم برای لحظه ی مکن
به همون اندازه که ماهى دوست نداره برسه به خشکى دوست دارم . . .
کاش نامت را با خط بریل مینوشتند
صدا کردنت کافی نیست ، شکوه اسم تو را باید لمس کرد !
سفری به دور دنیاست ، وقتی دستانم تا انتها ، رویت را نوازش می کنند . . .
دلی دارم ز جنس سنگ و شیشه / چنان مهرت به جانم کرده ریشه
که در شش گوشه ی قلبم نوشته / عزیزم ، دوستت دارم همیشه . . .
دلم چندین سال است روزه ی عشق گرفته است ! اذان افطارش را تو بگو
تنهایی یعنی :
ذهنم پر از تو و خالی از دیگران است ، اما کنارم خالی از تو و پر از دیگران است !
در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟
مثل آرامش بعد از یک غم ، مثل پیدا شدن یک لبخند
مثل بوی نم بعد از باران ، در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟
من به آن محتاجم !
ای کاش که ازحال من خبرت بود/ ای کاش دمی ازسرکویم گذرت بود
من مرغ اسیرم که ندارم پر پرواز / ای کاش که کاشانه من زیر پرت بود . . .
نشسته ایم داریم نقطه بازی میکنیم
خودم و دلم را میگویم
زبان نفهم نمیفهمد قواعد بازی را
تمام خانه ها را با اسم تو پر میکند !