با خون غم نوشتم غربت مکان ما نیست / از یاد بردن دوست ، هرگز کار ما نیست . . . . . . زنده باد آن کس که گاهی یادی از ما میکند / از خجالت ما غریبان را…
.
.
.
زنده باد آن کس که گاهی یادی از ما میکند / از خجالت ما غریبان را غرق دریا میکند
حال ما میپرسد و از مهربانی های خود / این دل رنجور ما را عطر گل ها میکند . . .
.
.
.
جفایت با وفایت هر دو نیکوست / تو را هر جا که باشی دارمت دوست . . .
.
.
.
گویند سلام طلائی ترین کلید برای صعود به تالار آشنائی هاست
پی صمیمی ترین سلام تقدیم تو باد . . .
.
.
.
زدی تیری به قلبم رد نکردم / جدائی را تو کردی ، من نکردم . . .
.
.
.
در انتظار دیدنت به دشت غم نشسته ام / رها نکن دل مرا بیا که دل شکسته ام . . .
.
.
.
شاید نشود به گذشته بازگشت و یک آغاز زیبا ساخت ، ولی میشود هم اکنون
آغاز کرد و یک پایان زیبا ساخت . . .
.
.
.
مرا از یاد میتوانی ببری ، اما از خاطر من نمیتوانی بروی . . .
.
.
.
به دریائی گرفتارم که موجش عالمی دارد / که من با دل و دریا و موجش عالمی دارم . . .
.
.
.
یادت همیشه سبز است در خلوت خیالم / خوبم به خوبی تو ، هرچند نپرسی حالم . . .
.
.
.
یک نخ از جامه ارحام تو ما را کافیست / رشته مهری از آن عالم بالا کافیست
گر راضی شوی از من ، همه روزم به شادابی ست / گر نامه ام شود از سوی تو امضا کافیست
.
.
.