ایینه ها دچار فراموشی اند ونام تو ورد زبان کوچه ی خاموشی امشب تکلیف
پنجره بی چشم های باز تو روشن نیست…!
قیصر امین پور
—
از مخاطب خاصم پرسیدم بعد من با کی دوست میشی
گفت با تنهاییییییییییی مردمو زنده شدم بخدا با وفایییییی تا چه حد از اون موقع به بعد واقعا عاشقش شدم… خــــــــــــــــــــدای!!!!!!!
هواى مشترک موردنظرروداشته باش خیلی عزیزه…
.
.
.
.
به قول داداش کیان ازلذتهایی که دیگه ندارم:
زندگی کردن ….
.
.
.
برای من از دل شــکسته نگو
که دلــﮯ دارم شــکسته تر از سکوتـــ
شــکسته از درد
شــکسته از زخــم
شــکسته از عشــق
—
اخر دفترهای مشقم نام تو بود
چون میدانستم اخرش میروی..
—
چه قد سخته وقتی تو چشای یکی نگاه کنی و میخوام به زبون بیاری دوستش داری ولی از ترس رفتنش اروم تو دلت بگی:((دوست دارم یواشکی))
—
حتی وقتی میدانم نمیایی، باز هم روی همان میز دو نفره مینشینم و به در خیره میشوم، انتظار تو را هم کشیدن زیباست!!!
.
.
.
.
بی اعتمادم کن به همه ی دنیا یا اینکه بامن باش
کناره من تنها
ازاولین جملت فهمیده بودم زود
عشق های قبل از تو سوء تفاهم بود
.
.
.
.
باران
بهانه ای بود
که زیر چتر من
تا انتهای کوچه بیایی
کاش
نه کوچه انتهایی داشت
و نه باران بند می آمد…
.
.
.
.
همه روی مغزم راه میروند
توی لعنتی
روی قلبم…
.
.
.
.