به صورت حُسنِ صورت آفرینش / ز صورت آفریـنش، آفریـنش
فلک خواند به لب عین الحیاتش / ملک گوید به رخ حقّ الیقینش
کلام وحی ریـزد از دهـانش / دعا گل بوسه گیرد از لبانش
.
.
.
خدا مشتاق یارب یارب اوست
سحر دلـداده ذکر شب اوست
کلـیم الله مـدهوش تکـلّم
مسیحا زنده لعل لب اوست
عبادت بوسه گیرد از جبینش
خدا فرموده زینالعابـدینش
.
.
.
ولایت تشنه جـام ولایـش / همه دلهاست، دشت کربلایش
چهل پرواز از گودال تا شام / چهل معراج تا طشتِ طلایش
سفر از کبریـا تـا کبریا داشت / عروجی همچو ختمالانبیا داشت
.
.
.
بـه خلقت در اسارت مقتدایی
کند در بنـدگی کار خدائـی
کند روز اسارت دست بسته
ز کار عالمی مشکل گشائی
فراز نـاقـه اوج اقتـدارش
زبان هنگام خطبه ذوالفقارش
.
.
.
کلامش همچو آیات شریفه / حماسه، روشنی، حکمت، لطیفه
بـه دریـای دلِ اهلِ تـولّا / گهر جاری است از متن صحیفه
دعای اوست وحی آسمانـی / معانی در معانی در معانـی
.
.
.
الا سیر عروجت تا سحرگاه
من الله و الی الله و مـع الله
نهان از چشمها اسرار خود را
علی با چاه میگفت و تو با ماه
تـو قرآنی تـو ایمانی تـو دینی
تـو سر تـا پـا امیرالمؤمنینی
.
.
.
مزارت بیت قرب داور ماست / بقیعت کربـلای دیـگر ماست
به معراج عروج از خویش تا دوست / تـولای شما بـال و پـر ماست
به “میثم” از ازل شد این عنایت / که بـا مهر شما گردد هـدایت
.
.
.
سلام اى چارمین نور الهى
کلیم وادى طور الهى
تو آن شاهى که در بزم مناجات
خدا مى کرد با نامت مباهات
تو را سجاده داران مىشناسند
تو را سجده گزاران مىشناسند
.
.
.
جشن میلاد امام چارمین آمد پدید
روز وجد مؤمنات و مؤمنین آمد پدید
درّة التّاج فضیلت جوهر علم لدن
حضرت سجّاد زین العابدین آمد پدید
.
.
.
چو خورشید جمالش مشرق از برج کمال آمد
خدا را شد جلوه گر بر خلق اشراق جمال آمد
شد از برج عبودیت عیان شمس ربوبیّت
تجلّى جمال آن جا تجلّى جلال آمد