بوسه ابتکاریست از طبیعت برای زمانی که احساس در کلام نمی گنجد
انسان به سه بوسه تکمیل میشود ،
بوسه ی مادر که با آن پا به عرصه ی خاکی میگذاری ،
بوسه ی عشق که یک عمر با آن زندگی میکنی ،
بوسه ی خاک که با آن پا به عرصه ی ابدیت میگذاری
بوسه یعنی لذت دلدادگی ، لذت از شب لذت از دیوانگی ،
بوسه آغازی برای ما شدن ، لحظه ای با دلبری تنها شدن ،
بوسه آتش می زند بر جسم و جان ،
بوسه یعنی عشق من با من بمان
گرچه از دوری این فاصله ها مایوسم ، از همین فاصله دور تورا می بوسم
امید نگاهت ، ایستادن روی شانه هایت ، سر نهادن گونه های زیبایت را ،
بوسه دادن مرا ، خوش تر از این آرزویی است
بی تو دنیا رنگی ندارد ، خنده با من انسی ندارد
کاش می شد بودی کنارم ، گرچه آهم سودی ندارد ،
بوسه می دادی نغمه ام را ، چون که شعرم نائی ندارد
کاش میشد
بوسه ها را قاب کرد
مثل نامه سوی هم پرتاب کرد
کاش میشد عشق را تقسیم کرد
مثل تک شاخه گلی تقدیم کرد .
من مست غم عشقم با خنده خمارم کن ، صیاد اگر هستی با بوسه شکارم کن
تو آن فرشته ای که وقتی در فصل بهار راه می روی ، برگ درختان انتظار پاییز را می کشند تا جای پاهایت را بوسه بزنند
هنوز هم در کوچه های خلوت عاشقی ، در میان سکوتبوسه هایمان زندگی می کنم
شاید رهگذری مژده ای از رویای ماندگار و عشق جاودانه ام ، به همراه بیاورد .
عشق یعنی التماس و انتظار
عشق یعنی بوسه ای بر دست یار
عشق یعنی پا و دل دنبال تو
عشق یعنی هرچه دارم مال تعشق یعنی خال و ابروی کمان
عشق یعنی یک تیمم یک نماز
عشق یعنی تا ابد با من بمان