(89)
تو که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببر حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
(90)
الا مسافر صحرا خدا کند که بيايي اميد غائب زهرا، خدا کند که بيايي
(91)
يک مرتبه بيا تو مرا هم خطاب کن اين کاسه تهی مرا پُر شراب کن
ای آفتاب فاطمه، بي نور تو از دست می روم، نروی گر شتاب کن