سنگ هایی که به دیوار فراق تو زدم
کعبه میشد من اگر خانه بنا می کردم …
—
نفسم
تو در شمالی و من در جنوب
کاش دستی نقشه را از میانه تا کند
—
بدون اینکه “مار” ی در کار باشد
مزه ی “زهرمار” را میچشم وقتی نیستی…
—
تا نباشد این جدایی ها، نداند قدر یاران را،
کویر خشک می داند، بهای قطره باران را…
—
ندارم لحظه ای از تو رهائی / امان از عشق و این رهائی
تمام ترس من ناگفته پیداست / مبادا بین ما افتد جدائی …
—
گفته بودم بی تو سخت میگذرد بی انصاف!
حرفم را پس میگیرم
بی تو انگار اصلا نمیگذرد …
.
.
.
.
جدا ماندن از کسی که دوستش داری
فرقی با مردن ندارد
پس عمری که بی تو میگذرد
مرگیست به نام زندگی
—
چشمامو وقف تو کردم،
دل به خلوت تو بستم،
هم ترانه پس کجایی؟!
من که مردم از جدایی،
دل شکسته و غریبم،
جون میدم اگه نیایی
—
باد آورده را باد می برد، قبول!!!
اما تو که با پاهای خودت آمده بودی، چرا؟!
—
رفت و دیگر ندارمش
تقصیر خودم بود
ته این همه شعر که برایش نوشتم
نقطه نگذاشتم.
—
خدا خیر بدهد این کفشهای بند دار را!
که رفتنت را دقیقه ای به تاخیر می اندازند…
—