بن بست دنیاست برای من آغوشت …
اولین باریست که هراسی ندارم بگویم به بن بست رسیده ام !
.
.
.
عشق یعنی آنجا که دهانها جسارت گفتن ندارند قلب ها می زنند زیر آواز !
.
.
.
وقتی سردم میشود کافیست حریر نازک خیالت را دور تا دور خودم بپیچم ؛ تا ابد گرم گرمم …
.
.
.
من از چشمان “تو” چیزی نمی خواهم به جز گاهی نگاهی …
.
.
.
پیش از تو همه را با معیارهایم می سنجیدم !
بعد از تو همه را با تو می سنجم حتی معیارهایم را …
.
.
.
ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺪﻭﻧﯽ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺍﻣﺎ ﻧﺘﻮﻧﯽ ﺗﺮﮐﺶ ﮐﻨﯽ !
.
.
.
تو برایم چون منشوری … در سفیدی خیالم بیا و خیالم را تجزیه کن ؛
رنگین کمان نگاهت خواهم شد !
.
.
.
چه با قاطعیت حکم میدهی که “حواست رو جمع کن”
و من میمانم که چطور جمعش کنم وقتی تمامش پیش توست !
.
.
.
دلم میخواد فریاد بزنم بگم : من مترسک خاطرات تو نیستم ،
درست مثل دیوانه ای که اصرار دارد بگوید : من دیوانه نیستم !
راستی ! گفته بودم ؟ “من دیوانه نیستم”
.
.
.
بعد تو دلم همیشه “در دست تعمیر است” خواهد ماند
.
.
.
عشق یعنی آنجا که دهانها جسارت گفتن ندارند قلب ها می زنند زیر آواز !
.
.
.