كه يك ساعت عبادت به درگاه الهي دير و طاقت فرسا ميگذره ولي 90 دقيقه بازي يك تيم فوتبال مثل باد مي گذره
چقدر خنده داره :
كه 100 هزار تومان كمك در راه خدا مبلغ بسيار هنگفتيه اما وقتي كه با همون مقدار پول به خريد مي ريم كم به چشم مياد
بقیه در ادامه مطلب
بقیه در ادامه مطلب
تو ای روحم ، عزیز دلنوازم / ز پیغامت نمودی سرفرازم تو در یاد منی ، من شرمسارم / صفای قلب پاکت را بنازم . . . . . . هیچ چیز دلنشین تر از این نیستکه مدام نامت را صدا بزنم با یک علامت سوال ...؟؟ و تو با حوصله جواب بدهی جـــــــــــون ِدلــــم !؟
|
،يه مركز شوهر يابي تو يه شهري وجود داشت كه دخترا ميتونستن برن و همسر ايده آل خودشون و انتخاب كنن. اما اين مركز خريد قوانين خاص خودش و داشت : تو اين مركز كه 5 طبقه داشت شما حق بازگشت به طبقه قبل را نداريد و وارد هر طبقه اي كه شويد بايد با آن مرد ازدواج كنين. يه روز يه دختر خانم ميره اونجا تا شوهر مورد نظرش و پيدا كنه
طبقه اول : در اين طبقه مردان مهربان و زيبا وجود دارند.
دختر وسوسه شد تا طبقه هاي بالاتر را نيز چك كنه...
طبقه دوم : در اين طبقه مردان مهربان و زيبا، با در آمد بالا وجود دارند.
دختر به وجد آمد و شك كرد كه چه چيزي مي تونه تو طبقه هاي بالا باشه
طبقه سوم : در اين طبقه مردان مهربان و زيبا، با در آمد بالا وجود دارند كه در كارهاي خانه به شما كمك ميكنند.
دختر بدون وقفه به طبقه بالا تر رفت!!!
طبقه چهارم : در اين طبقه مردان مهربان و زيبا، با در آمد بالا وجود دارند كه در كارهاي خانه به شما كمك ميكنند. بدون شك بچه هاي آينده شما به همراه اين مرد آينده روشني خواهد داشت.
دختر نميتونست منتظر باشه به طبقه بالا رفت تا با شوهر خودش به پايين برگرده
طبقه پنجم : در اين طبقه ما شوهر نداريم فقط خواستيم به شما ثابت كنيم زنها راضي شدني نيستند!! از اينكه به مركز خريد ما آمديد متشكريم. روز خوبي داشته باشيد.
پسره به باباش میگه:بابا چرا هر وقت من عاشقانه و پر احساس آواز می خونم
شما زود میری و پنجره رو باز میکنی و بیرون رو نگاه می کنی و لبخند می زنی؟
باباش میگه:به این خاطر که با شنیدن صدای تو مردم فکر نکنند که من دارم تو رو کتکت می زنم و این صدای جیغ و دادته
----------------------------------------------
طرف به خانومش پیامک داد:من سرکارم تا ده دقیقه دیگه میام خونه
اگه نیومدم دوباره این اس ام اس رو بخون
-------------------------------------------------
بقیه در ادامه مطلب
این منم پنهان ترین افسانه س شب های تو
آن که در مهتاب باران شوق پیدایی نداشت
خواستم تا حرف خود را با غزل معنا کنم
زیر باران نگاهت شعر معنایی نداشت
---------------------------------------------
خدا ابر رو به گریه میاره تا گل ها بخندن
پس هروقت بارون اومد یادت نره بخندی
بقیه را در ادامه مطلب بخوانید
تعداد صفحات : 234